از جمله اندیشه های فلسفی و عرفانی که توسط امام رضا علیه السلام مورد نفی و رد قرار گرفته است، این مساله است که انسان بر صورت خداوند آفریده شده است و این که انسان مظهر جامع اسماء و صفات الهی است.

مشرق------در سالروز شهادت دهمین حجت معصوم الهی و هشتمین خلیفه الهی پس از رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ حضرت علی بن موسی الرضا ـ علیه آلاف التحیة و الثنا ـ بر مظلومیت آن حضرت که به زهر جفا و کین مامون عباسی مسموم شد و غریبانه به شهادت رسید، به حق می گرییم اما جای دارد در این ایام، مظلومیت و غربت جگرسوز تر آن امام معصوم و دیگر امامان را یه یاد آوریم که عبارت است از کوتاه کردن دست امت از دریافت معارف زلال و وحیانی این حجج معصوم الهی و حاملان علم مصبوب با دسیسه های اموی و عباسی.
 بنی امیه و بنی عباس با ایجاد جریان های فکری و فرهنگی بدلی و با ضرب سکه های تقلبی حکمت و عقلانیت  ازطریق  راه اندازی نهضت ترجمه متون فلسفی و عرفانی یونانی و در یک کلام با ایجاد بیت الحکمه یونانی در برابر بیت العترة نبوی، راه را بر نشر عقلانیت واقعی و حکمت حقیقی سد کردند.
این که امروز حتی در عالم تشیع  اندیشه های ارسطو و افلاطون و افلوطین رسوخ کرده و معارف عقلانی و برهانی و حِکمی اهل بیت علیهم السلام را در عرصه توحید و دیگر اصول اعتقادی به محاق برده است، نتیجه همان دسیسه اموی و عباسی است. بنا بر این جای دارد در چنین ایامی علاوه بر گریستن بر مظلومیت و ستمی که بر ابدان شریف امامانمان  رفته است، بر غربت و جفایی که بر معارف و تعالیم  زلال و الهی آنان تحمیل شده نیز بگرییم  و در حد وسع  در صدد احیا و ترویج این معارف بر آییم.

در این مقال و مجال کوتاه بر آنیم اشاره ای به آن بخش از تعالیم امام رضا علیه السلام داشته باشیم که ناظر به رد اندیشه و مبنایی فلسفی و عرفانی است و بیانگر مسیر جدای مدرسه اهل بیت علیهم السلام از مدرسه فلسفه و عرفان یونانی در مساله مهم و اساسی توحید و معرفت الله است. بدیهی است تفصیل این مطالب را باید به مجالی دیگر موکول نمود.

تنزیه مطلق خداوند و یا تنزیه در عین تشبیه؟ 


در مدرسه اهل بیت علیهم السلام معرفت خداوند بر تنزیه صرف وجود حضرت حق و منزه بودن آن جناب قدوسی از هر گونه شباهت و مماثلت و مجانست با مخلوقات و ما سوی الله است و هر قول و اعتقادی که به تشبیه بیانجامد، از آن به کفر تعبیر شده است اما در مدرسه فلسفه و عرفان و حکمت متعالیه که ترکیبی از این دو است، تنزیه صرف رد شده و بر تنزیه در عین تشبیه  (که قطعا و به اعتراف خود ایشان تناقضی آشکار است) تاکید شده است.

ابتدا کلماتی را از مدرسه حکمت متعالیه در این باب نقل می کنیم و آن گاه به سراغ آموزه های مدرسه اهل بیت می رویم:
ـ ملاصدرا: واجب الوجود همه چيزهاست، هيچ چيز از او بيرون نيست. (اسفار, ملاصدرا, 2 / 368)
بدیهی است این که واجب الوجود و خداوند شامل همه چیزها باشد و هیج چیز از ذات او بیرون نباشد، غلیظ ترین نوع ترکیب و تشبیه است.
علامه طباطبایی: لازم است بین معلول و علتش سنخیت ذاتی باشد (نهایة الحکمه، 166)
معنای این سخن این است که باید بین خداوند که علت است با مخلوقات که معلول وی هستند، سنخیت ذاتی که بسیار فراتر از تشبیه است، باشد.
ـ ابن عربی: بدان که تنزیه در نظر کسانی که به حقایق دست یافته اند عین محدود کردن و در بند کشیدن خداوند است و کسی که خداوند را منزه (از وجود و شباهت با چیزی) بداند، یا نادان است و یا بی ادب! ( آیت الله حسن زاده آملی، انه الحق، ص 42)
ابن عربی: همانا خداوند منزه همان خلق شبیه و مانند دار است! (فصوص الحکم / 78)
ابن عربی: و نزهه و شبهه    و قم فی مقعد صدق (فصوص الحکم/ 93)
خداوند را هم منزه از همه چیز و هم شبیه و مانند همه چیز بدان تا به معرفت راستین دست سافته باشی!
رساله «انه الحق» می نویسد:
(خداوند مغایر و مباین چیزی نیست و چیزی مباین او نیست... انیت محضه ای را که شیخ (ابن سینا) اثبات کرده است تنزیهی است که عین تشبیه است. (آیت الله حسن زاده آملی، انه الحق ص 45 و 46)
در رساله لقاء الله آمده است: صفات مخلوقات دو نوع است: یک قسم از آن لازمه جهت وجود آن است که این قسم مخالف با صفات نیست بلکه شبیه صفات خداوند است. (آیت الله ملکی تبریزی، لقاء الله، ص 192)
و دهها نمونه دیگر از این تصریحات اهل فلسفه و عرفان بر تنزیه در عین تشبیه.

اما در مدرسه اهل بیت علیهم السلام همان گونه که گفتیم توحید خداوند مبتنی بر تنزیه محض و عاری از هر گونه تشبیه و شائبه آن است. اینک به روایات زیر از امام رضا علیه السلام بنگرید:
ـ من شبه الله تعالی بخلقه فهو مشرک (عیون اخبار الرضا علیه السلام 1/93)
هر کس خداوند متعال را همانند خلقش بداند مشرک است.
ـ امام رضا به نقل از پدرانش به نقل از امیر المؤمنین علیهم السلام و ایشان به نقل از رسول الله صلی الله علیه و آله و ایشان به نقل از خداوند فرمود:
مَا آمَنَ بِي مَنْ فَسَّرَ بِرَأْيِهِ كَلَامِي وَ مَا عَرَفَنِي مَنْ‏ شَبَّهَنِي‏ بِخَلْقِي‏ ....
آن کس که سخن من را بر اساس رای خودش تفسیر کند به من ایمان نیاورده است و آن کس که من را به مخلوقاتم تشبیه کند، من را نشناخته است. (عیون اخبار الرضا علیه السلام 1/116)
ـ انی برئ یا الهی من الذین بالتشبیه طلبوک لیس کمثلک شئ ...فتعالیت ربی عما به المشبهون نعتوک
خدای من، از کسانی که تو را از راه تشبیه می جویند، بیزارم. هیج چیز همانند تو نیست ...خدای من! تو از انچه اهل تشبیه در باره ات می گویند والا و فراتری. (عیون اخبار الرضا علیه السلام 1/95)
 ـ فتح بن یزید می گوید: از امام رضا علیه السلام در باره پایین ترین مرتبه معرفت خداوند پرسیدم: حضرت فرمود: اقرار به این که معبودی جز او نبوده و شبیهی ندارد و همانندی برای او نیست ... و این که هیچ چیز با او شبیه و همانند نیست. (عیون اخبار الرضا علیه السلام 1/133)

آیا انسان در افعال خود مجبور است؟ 

مدرسه فلسفه و عرفان و نیز حکمت متعالیه قائل به جبر و نفی اختیار از انسان در افعالش است و اسم این عقیده غلط را توحید افعالی می گذارد. در حالی که در مدرسه اهل بیت اعتقاد به جبر صریحا رد شده و سخن از امر بین الامرین گفته شده است.

برخی عبارات فلاسفه و عرفا در اعتقاد به جبر چنین است:
ملاصدرا: بدان که نفس ما و سایر حیوانات در اعمال و حرکت هایش مجبور است چون اعمال و حرکات نفس ما مانند فعل و انفعالات طبیعت، تسخیری و اضطراری است ... لکن تفاوت این دو در این است که نفس ما به اغراض و انگیزه های فعلش آگاه است اما طبیعت آگاه نیست. اساسا فعل اختیاری جز در واجب الوجود حقیقتا امکان تحقق ندارد و غیر واجب الوجود از موجوداتی که مختار محسوب می شوند، مجبوران و مضطرانی هسستند که در صورت مختاران نمود یافته اند. (اسفار 6/312)
ـ در جهان خارج هیچ فعلی نیست مگر فعل خداوند سبحان و این حقیقتی است که برهان و ذوق هر دو بر آن دلالت دارد (علامه طباطبایی، رسائل توحیدی 81)
ـ فاعل در هر موطن اوست و مؤثری جز وی نیست (آیت الله حسن زاده، خیر الاثر در رد جبر و قدَر، ص 199)
شبستری در گلشن راز می گوید:
هر آن کس را که مذهب غیر جبر است
نبی فرمود که او مانند گبر است
کدامین اختیار ای مرد جاهل
کسی را کو بود بالذات باطل

و مولوی نیز در مثنوی به دلیل نفی اختیار از انسان ابن ملجم را قاتل امیرالمؤمنین نمی داند بلکه قاتل حقیقی را خداوند می داند که ابن ملجم آلت فعل او بوده است و بر همین اساس هم نباید از سر ابن ملجم به خاطر قتل امیرالمؤمنین مویی کم شود!
یک سر مو از تو نتواند برید    چون قلم بر تو چنین خطی کشید! ( مثنوی دفتر اول ص 74)

اما امام رضا علیه السلام می فرماید:
ـ مَنْ قَالَ بِالتَّشْبِيهِ وَ الْجَبْرِ فَهُوَ كَافِرٌ مُشْرِكٌ وَ نَحْنُ‏ بِرَاءٌ مِنْهُ‏ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة (احتجاج طبرسی ج 2 ص 415)
هر کس قائل به تشبیه (در مورد ذات خداوند) و جبر (در مورد افعال انسانها) شود، کافر و مشرک است و ما از او بیزار هستیم.
ـ مَنْ‏ قَالَ‏ بِالْجَبْرِ فَلَا تُعْطُوهُ مِنَ الزَّكَاةِ شَيْئاً وَ لَا تَقْبَلُوا لَهُ شَهَادَةً أَبَداً (عيون أخبار الرضا عليه السلام ؛ ج‏1 ؛ ص143)
به هر کس که قائل به جبر است، زکات ندهید و شهادت او را هرگز نپذیرید.  

تذکر:
مقصود ما تکفیر فلاسفه و عرفای مسلمان که قائل به جبر و تشبیه شده اند بدون آن که به لوازم فاسد این عقیده ملتزم باشند نیست بلکه مقصود نشان دادن کفر آمیز بودن این عقیده از منظر اهل بیت علیهم السلام است که عموم قائلان مسلمان آن توجه به بطلان آن و نیز التزام به لوازم فاسد آن ندارند.
ـ یکی از اصحاب امام رضا علیه السلام به ایشان عرض کرد: از امام صادق علیه السلام برای ما روایت شده که فرموده اند: جبر و تفویض باطل بوده و امر بین امرین صحیح است، مفهوم آن چیست؟ امام رضا علیه السلام فرمود:
هر که بپندارد خداوند امر خلقش و روزی آنان را به بندگانش واگذار کرده، به تفویض قائل شده است ... و هر کس قائل به جبر و مجبور بودن بندگان باشد، به خداوند ستم کرده است.
آن شخص می گوید: ای پسر پیامبر پس معنای امر بین امرین چیست: امام فرمود: توانایی (انسانها به) عمل به آنچه بدان امر شده و نیز ترک آن چه از آن نهی شده اند. (بحار 78/354)

عالم، حادث است یا قدیم؟


فلسفه و عرفان بر خلاف ضرورت برهان و همه ادیان توحیدی و دهها آیه و روایت قائل به حدوث و آفرینش عالم و آغاز داشتن هستی و مسبوق بودن آن به عدم و خلق از لامن شئ نیست و رسما سخن از قدم عالم و یا حدوث ذاتی عالم (که اصطلاحی خود ساخته است) و قدم زمانی آن می گوید.
شهید مطهری در "شرح منظومه" مي‏نويسد: «متكلمين مي‏گويند: عالم حادث زماني است به اين معنا كه اگر به قهقرا برگرديم... بالاخره به لحظه‏اي مي‏رسيم كه عالم پديد آمده، و قبل از آن لحظه عالمي نبوده است. مي‏گويند اگر عالم حادث زماني نباشد قديم زماني است و اگر قديم زماني باشد بي‏نياز از علت و خالق است... اما حكماي الهي [فلاسفه] معتقدند كه عالم قديم است يعني اصول و اركان عالم ازلي است و از لحاظ زمان هر اندازه به عقب برگرديم به مبدأ و آغاز شروعي نمي‏رسيم، زمان ابتدا و انتهايي ندارد. از نظر حكماي الهي "كل حادث مسبوق بمادة ومدة: هر چيز تازه‏اي قبلا ماده حامل استعدادي داشته است و هم پيش از او زماني بوده است"(مطهري، مرتضي: شرح منظومه، 1/256 ـ 257.)
 امام رضا عليه ‏السلام به نقل از اميرالمؤمنين عليه ‏السلام می ‏فرمايند:
الحمد لله‏ الذي لا من شيء كان، ولا من شيء كون ما قد كان، المستشهد بحدوث الاشياء علي أزليته. (عيون اخبار الرضا عليه ‏السلام : 1/121)
حمد خداوندي را كه از چيزي پديد نيامده و اشيا را نيز از چيزي ايجاد نفرموده، و حدوث اشيا را گواه بر ازليت خويش قرار داده است.
و نيز آن حضرت مي‏فرمايند:
إن كل صانع شيء فمن شيء صنعه، والله‏ الخالق اللطيف الجليل خلق و صنع لا من شيء. (عيون اخبار الرضا عليه ‏السلام : 1/129)
هر سازنده‏اي اشيا را از چيزي ديگر مي‏سازد، و خداوند آفريدگارِ ناشناخته والامقام اشيا را بدون اينكه آنها را از چيزي بسازد ايجاد فرموده است.
برای وضوح بیشتر این تعارض مهم بین مدرسه فلسفه و عرفان با مدرسه اهل بیت علیهم السلام مناسب است دو روایت دیگر از امام باقر و امام صادق علیه السلام نقل نماییم:

امام باقر عليه ‏السلام مي‏فرمايند: همانا خداوند تبارك و تعالي پيوسته عالم و قديم بوده است. اشيا را از چيزي نيافريده است و هر كس معتقد باشد كه خداوند اشيا را از چيزي آفريده است تحقيقا كافر شده است. زيرا اگر آن چيزي كه اشيا از آن آفريده شده‏اند قديم بوده، در ازليت و هويت با خداوند وجود داشته است پس خودِ آن چيز ازلي خواهد بود. بلكه خداوند تعالي اشيا را از چيزي نيافريده است. (علل الشرايع، 607؛ بحار الأنوار، 5/230.)

زنديقي از امام صادق عليه ‏السلام پرسيد: خداوند اشيا را از چه چيزي آفريده؟ امام عليه ‏السلام فرمودند: آنها را از چيزي نيافريده است. گفت: چگونه ممكن است از "هيچ"، چيزي پديد آيد؟ ! فرمودند: اشيا يا بايد از چيزي آفريده شده باشند، و يا اينكه از چيزي آفريده نشده باشند، اگر از چيزي آفريده شده باشند كه آن چيز با خداوند بوده است پس آن چيز قديم خواهد بود، [و لازم می آید که علاوه بر خداوند قدیم دیگری نیز باشد] در حالي كه قديم نمي‏تواند حادث باشد و فنا و دگرگوني بپذيرد... گفت: پس از كجا گفته‏اند كه اشيا ازلي‏اند؟! فرمودند: اين گفتار، اعتقاد كساني است كه وجود مدبر اشيا را انكار كرده‏اند، انبيا و گفتار آنان را تكذيب نموده، و خبرهاي آنها را دروغ شمرده‏اند. كتاب‏هاي آنها را افسانه انگاشته، و براي خويشتن مذهبي بر اساس انديشه‏ها و افكار خود بنا نهاده‏اند... اگر قديم مي‏بود دگرگوني در احوال نمي‏پذيرفت، ازلي آن است كه زمان‏ها آن را دگرگون نمي‏سازند، و فنا و نيستي در آن راه ندارد. (احتجاج، 337 ـ 338؛ بحار الأنوار، 10/166.)

اراده الهی، صفت ذات یا صفت فعل؟


از دیگر تعارضات عقیدتی بین مدرسه فلسفه و عرفان با مدرسه اهل بیت علیهم السلام که به مساله قبل نیز مربوط است، در مسأله‌ مشيت‌ و اراده‌ الهي‌ است‌. حکمت متعالیه بر آن است‌ كه‌ مشيت‌ و اراده‌ خداوند، همان‌ علم‌ او به‌ نظام‌ اتم‌ و احسن‌ و عين‌ ذات‌ الهي‌ است‌ و نه آن که وصفی جدای از علم باشد.
برخي‌ از عبارات‌ ملاصدرا در اين‌ باره‌ چنين‌ است‌:
«عالم‌ بودن‌ و مريد بودن‌ خداوند، يك‌ چيز بيش‌ نيست‌ و هيچ‌ تغاير ذاتي‌ يا اعتباري‌ بين‌ اين‌ دو صفت‌ نيست‌. اراده‌ خداوند همان‌ علم‌ او به‌ نظام‌ اتم‌ است‌» (اسفار6/ 333)
«مشيّت‌ خداوند عين‌ ذات‌ اوست‌» (اسفار6/ 319)
«اراده‌ و محبت‌، معناي‌ واحدي‌ دارند و عين‌ ذات‌ خداوند است‌» (اسفار6/ )341
اما از منظر تعالیم و آموزه های توحیدی اهل بیت علیهم السلام ، برخلاف‌ اعتقاد فلاسفه‌ و عرفا، اراده الهی در زمره صفات ذاتی و عین ذات خداوند نبوده بلکه در زمره صفات فعل خداوند است.
امام رضا علیه السلام می فرماید: الْمَشِيَّةُ وَ الْإِرَادَةُ مِنْ صِفَاتِ الْأَفْعَالِ فَمَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمْ‏ يَزَلْ‏ مُرِيداً شَائِياً فَلَيْسَ بِمُوَحِّدٍ. (توحید صدوق ص 338)
مشیت و اراده از صفات فعل خداوند است و آن کس که گمان برد خداوند ذاتا و ازلا مرید و اراده کننده است، موحّد نیست.
امام رضا علیه السلام در مناظره اش با سلیمان مروزی نیز بر صفت فعل بودن و حادث بودن صفت اراده و نه صفت ذات بودن و ازلی بودن آن، آنگونه که در فلسفه و عرفان مطرح است، تاکید می کنند.
سلیمان در این مناظره خطاب به امام رضا علیه السلام می گوید:
آقاي‌ من‌! آيا بپرسم‌؟ امام عليه السلام فرمود: از هرچه‌ به‌ ذهنت‌ بيايد، سؤال‌ كن‌.
سليمان‌: درباره كسي‌ كه‌ اراده‌ را اسم‌ و صفتي‌ مانند حي‌ و سميع‌ و بصير و قدير (یعنی از صفات ذات الهی) قرار مي‌دهد، چه‌ مي‌گويي‌؟
امام عليه السلام: شما مي‌گوييد، حدوث‌ و اختلاف‌ اشياء به‌ خاطر مشيّت‌ و اراده‌ خداست‌ و نمي‌گوييد كه‌ حدوث‌ و اختلاف‌ اشياء به‌ خاطر شنوا و بصير بودن‌ خداست‌ و خود اين‌ دليل‌ است‌ كه‌ اراده‌ مانند سميع‌ و بصير و قدير نيست‌.
سليمان‌: خدا از ازل‌ مريد است‌.
امام عليه السلام: اي‌ سليمان‌، آيا اراده خدا غير خود اوست‌؟
سليمان‌: آري‌.
امام عليه السلام: در اين‌ صورت‌، چيزي‌ را كه‌ غير خداست‌، از ازل‌ با خدا اثبات‌ كردي‌. (و برای خداوند شریک قائل شدی)
سليمان‌: اثبات‌ نكردم‌.
امام عليه السلام: آيا اراده‌ حادث‌ است‌؟
سليمان‌: نه‌ حادث‌ نيست‌. ....
امام عليه السلام: سليمان‌! اراده‌ حادث‌ است‌، زيرا چيزي‌ كه‌ ازلي‌ نباشد حادث‌ است‌ و اگر حادث‌ نباشد ازلي‌ است‌.
سليمان‌: اراده‌اش‌ از اوست‌، چنان‌كه‌ شنوايي‌ و بينايي‌ و علمش‌ از اوست‌.
امام عليه السلام: آيا اراده‌اش‌ عين‌ خودش‌ است‌؟
سليمان‌: نه‌.
امام عليه السلام: پس‌ مريد مانند سميع‌ و بصير نيست‌. [و بر خلاف این صفات از صفات فعل خداوند است] (بحار 10/331)
در روایتی از امام صادق علیه السلام نیز بر تفاوت بین صفت علم با صفت اراده در خداوند بر خلاف مدرسه فلسفه و عرفان تصریح شده است.  بكير بن‌ اعين‌ از امام‌ صادق عليه السلام مي‌پرسد: علم‌ و مشيت‌ الهي‌، دو چيز متفاوتند يا يك‌ چيز بيش‌ نيستند؟ امام عليه السلام پاسخ‌ مي‌دهد: علم‌ غير از مشيّت‌ است‌، مگر نه‌ اين‌كه‌ مي‌گويي‌: بزودي‌ اين‌ كار را انجام‌ خواهم‌ داد، اگر خدا بخواهد و نمي‌گويي‌ اگر خدا بداند، پس‌ اين‌ سخن‌ تو: «اگر خدا بخواهد» دليل‌ بر آن‌ است‌ كه‌ خداوند نخواسته‌ است‌؛ پس‌ هرگاه‌ خداوند بخواهد، آنچه‌ را خواسته‌ است‌، خواهد بود و علم‌ خداوند سابق‌ و مقدم‌ بر مشيّت‌ اوست‌. (بحارالانوار4/ 144)

آیا انسان بر صورت خداوند آفریده شده است؟

از جمله اندیشه های فلسفی و عرفانی که توسط امام رضا علیه السلام مورد نفی و رد قرار گرفته است، این مساله است که انسان بر صورت خداوند آفریده شده است و این که انسان مظهر جامع اسماء و صفات الهی است. ابن عربی می گوید: « از تنبیهات حق که بر زبان پیامبرش جاری شده این است که ان الله خلق آدم علی صورته» (فتوحات مکیه 2/490) و در جای دیگر می نویسد: «هر که خود را با این معرفت بشناسد پروردگارش را شناخته است زیرا خدا او را به صورت خویش آفریده است بلکه او (خدا) عین هویت و حقیقت انسان است» (فصوص الحکم 1/125)  

مرحوم مطهری در کتاب انسان کامل می نویسد: «عرفا مذهب آنان وحدت وجود است ...در این مکتب انسان کامل در آخر عین خدا می شود. اصلا انسان کامل حقیقی خود خداست» (انسان کامل / 168)

اما با مراجعه به اهل بیت علیهم السلام در می یابیم که عرفا و نیز فرقه مشبهه در اهل سنت که قائل به تجسیم خداوندند، معنای حدیث را تحریف کرده و در جهت مبانی غلط و باطل خود از آن استفاده کرده اند.

راوی می گوید: به امام رضا علیه السلام عرض کردم: ای پسر رسول خدا! مردم  روایت  می کنند که  رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: خداوند آدم را بر صورت خویش آفرید. امام رضا علیه السلام فرمود: خدا آنان را بکشد. اینان اول حدیث را حذف کردند. رسول خدا با دو مردی که به یکدیگر دشنام می دادند برخورد کرد و از یکی از آنها شنید که به فرد دیگر می گوید: خداوند صورت تو و صورت هر کسی را که شبیه توست، زشت گرداند. حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله ـ به آن مرد فرمود: ای بنده خدا به برادرت چنین مگو، زیرا خداوند حضرت آدم را بر صورت او آفریده است. (عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج 1 ص 120)

شیخ صدوق (ره) در ذیل این حدیث می گوید: اهل تشبیه اول این حدیث را رها کرده، هم خود در معنای آن دچار گمراهی شدند و هم دیگران را گمراه کردند.    
و البته در روایتی دیگر روایت فوق چنین معنا شده است که خداوند آدم را بر صورت خویش آفریده است اما این اضافه، اضافه تشریفی است مانند آن که خداوند در مورد کعبه می گوید: بیتی. یعنی خداوند می خواهد برای آدم و انسان شرافت قائل شود و لذا او را به خویش نسبت می دهد نه آن که گمان شود، وجود انسان و آدم از سنخ وجود و ذات الهی است. (توحید صدوق /103)

امام رضا علیه السلام در روایتی دیگر تلقی همذات بودن و شبیه بودن انسان و خدا و یا به زعم شرک آلود عرفا، عینیت ذات خداوند و انسان را رد می فرماید. یونس بن عبدالرحمن می گوید:
‏ كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع سَأَلْتُهُ عَنْ آدَمَ هَلْ كَانَ فِيهِ مِنْ جَوْهَرِيَّةِ الرَّبِ‏ شَيْ‏ءٌ فَكَتَبَ إِلَيَّ جَوَابَ كِتَابِي لَيْسَ صَاحِبُ هَذِهِ الْمَسْأَلَةِ عَلَى شَيْ‏ءٍ مِنَ السُّنَّةِ زِنْدِيقٌ. (بحار ج 3 / 292)
به امام رضا علیه السلام نامه نوشتم و در این باره که آیا از جوهر و ذات الهی چیزی در وجود آدم و انسان هست یا نه، پرسیدم. حضرت در جواب فرمود: صاحب چنین پرسشی بر مسیر سنت نیست بلکه زندیق است. والسلام

*مهدی نصیری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 240
  • در انتظار بررسی: 1
  • غیر قابل انتشار: 5
  • ۱۲:۲۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    1 1
    آقای نصیری اخباری مدرن است.
    • سعید IR ۰۲:۰۲ - ۱۳۹۷/۰۱/۲۴
      1 1
      پس اخباریا خیلی خوبن خاک بر سر علم مخالف اهل بیت که البته علم نیست وهمه
  • اسرا ۱۳:۰۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    1 0
    بسم الله الرحمن الرحیم در این ایام اجرتان با حضرت امام رضا علیه السلام جناب نصیری تلاش شما در زنده نگهداشتن معارف اهل بیت و رهایی آنها از غبار اندیشه های بشری قابل ستایش است در این مسیر بزرگی و یزرگ زدگی برخی بر شما بیمی وارد نسازد و با استعانت از حضرت حق و ایمه معصومین در راستای دفاع از معارف حق ثابت قدم بمانید
  • رضا ۱۳:۴۴ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    به جناب وکیلی پیشنهاد میشود به جای انگونه نقلی بازیها و مایه گذاشتن از دیگران و .... یکبار زحمت خواندن این روایات امام رضا (ع) را به خود دهند مشروط به انکه نگویند اینها از اثار شیخ صدوق است و صدوق هم قمی یا قومی بوده و با همه بد بوده و .... خداوند در این روز به برکت صاحبش همه را بیدار نماید
  • اصفهان ۱۳:۴۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    1 1
    آیت الله صافی اصفهانی: مام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند لعن الله من یتقدم او یقدم علینا احد خدا لعنت کند آن کسی را که خودش یا شخص دیگری را بر ما مقدم دارد یعنی اوامر ونواهی اهل بیت حرفهای اهل بیت معارف اهل بیت مثلا معارف فلاسفه و عرفا را بر معارف اهل بیت علیهم السلام مقدم بدارد کما اینکه در شرح مقدمه قیصری آمده که کلمات عرفا مانند ابن عربی در اسرارراجع به مبدء و معاد دلپذیرتر ازمبانی کلمات حکماء وطریقه انبیاء عظام و ائمه کرام است. یا مثلا فلاسفه امروز میگویند معارف اهل بیت همان معارف ارسطو و افلاطون است فرقی ندارد یعنی ارسطو این معارف را زودتر از پیغمبر آورده است امام حسن علیه السلام این گونه افراد را لعنت کرده است یا کسانی که خودشان را یا دیگران رامقدم می دارند مثل بایزید بسطامی که گفت لوای من اعظم از لوای محمد (ص )است یا مثل مولوی که بایزید را مقدم می دارد بر ائمه معصومین در آنجا که از شمس پرسید بایزید افضل است یا پیغمبر معلوم می شود افضلیت بایزید از اهل بیت علیه السلام برای مولوی مسلم بوده فقط در پیغمبر شک داشته که آن هم در اثر معاشرت با شمس برایش حل شد. امام حسن علیه السلام این گونه افراد را لعنت کرده ای بدا بحال کسی که امام معصوم مفترض الطاعه او را لعنت کند بدتر از او کسانی هستند که عن علم از کسانی پیروی می کنند که امام مفترض الطاعه آنهارا لعنت کرده مثل بایزید و مولوی و حلاج و...
  • مرادی ۱۳:۵۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    لعنت خدا بر بنی امیه و بنی عباس که با دسیسه های فرهنگی مانع ترویج معارف اهل بیت در بین مسلمین و حتی شیعیان شدند و فلسفه یونانی را در مراکز علمی و حوزوی جهان اسلام رواج دادند.
  • سیدی ۱۳:۵۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    نوصدارییان اساسا خود را فارغ از بحث حدوث و قدم و جبر و اختیار می دانند چرا که به جز ذات لایتناهی حق چیزی در عرصه وجود به نام عالم و جهان نیست تا بحث از حدوث و قدم آن شود و نیز وجودی هم به نام انسان وجود ندارد تا بحث از جبر و اختیار او شود. فتاملوا ایها المسلمون و المؤمنون!
  • عمو ۱۳:۵۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    جواب ادعاها و خلاف گویی های قبلی رو ندادید?
  • شاگرد مکتب اهل بیت ۱۴:۰۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    متاسفانه اقای نصیری از مسیر خود و سفسطه دست بردار نیست!در ادامه به چند مورد اشاره میکنم: 1.در تشبیه و تنزیه مطلب منقول از جانب فلاسفه اشاره به مبدا خلقتشان است که همگی افریده خدایند و اگر برای انان مبدایی دیگر لحاظ کنیم میشود شرک و خدایی دیگر!! نه اینکه خدا هم صورتی انسانی دارد یا همه خدایی و شرک!! 2.در مساله جبر و اختیار هم ایشان پی به ظرافت های بحث نبرده اند و دچار خطای در نتیجه شده اند! فلاسفه هرگز قائل به جبر فاعلی تشریعی نیستند و انچه که میگویند عین لا حول و لا قوه الا بالله است و نه قول به اشعری گری که ائمه علیهم السلام انرا رد و محکوم کرده اند و همچنین خطاهای اشکار دیگر که منجر به سوبرداشت ایشان از سخنان فلاسفه اسلامی شده است....
  • مسا ۱۴:۰۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    درود بر مهدی نصیری که دنبال عرفان اهل بیتی هستن من الله توفیق
  • شیعه ۱۴:۱۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    1 0
    يونس بن عبدالرحمن گويد: به امام كاظم عليه‏السلام عرض كردم: توحيد الهي را چگونه بشناسيم؟ فرمودند: يا يونس، لا تَكونَنَّ مبتدعا، مَنْ نَظَرَ بَرأيَهِ هَلَكَ، وَمَنْ تَرَكَ أَهلَ بيتِ نبيِّهِ، وَمَنْ تَرَكَ كتابَ اللّهِ وَقَوْلَ نَبيِّهِ كَفَرَ.
  • ۱۴:۱۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    1 0
    زنديقي از امام صادق عليه ‏السلام پرسيد: من أي شيء خلق الله‏ الاشياء؟ قال عليه ‏السلام: لا من شيء. فقال: كيف يجيء من لا شيء شيء؟ قال عليه ‏السلام: إن الاشياء لا تخلو إما أن تكون خلقت من شيء أو من غير شيء، فإن كانت خلقت من شيء كان معه فإن ذلك الشيء قديم، والقديم لا يكون حديثا ولا يفني ولا يتغير... قال: فمن أين قالوا: إن الاشياء أزلية؟ قال: هذه مقالة قوم حجدوا مدبر الاشياء فكذبوا الرسل ومقالتهم والانبياء وما أنبأوا عنه، وسموا كتبهم أساطير، و وضعوا لانفسهم دينا بآرائهم واستحساناتهم... لو كانت قديمة لم يتغير من حال إلي حال، وإن الازلي لا تغيره الايام ولا يأتي عليه الفناء.[7] خداوند اشيا را از چه چيزي آفريده است؟ امام عليه ‏السلام فرمودند: آنها را از چيزي نيافريده است. گفت: چگونه ممكن است از "هيچ"، چيزي پديد آيد؟ ! فرمودند: اشيا يا بايد از چيزي آفريده شده باشند، ويا اينكه از چيزي آفريده نشده باشند، اگر از چيزي آفريده شده باشند كه آن چيز با خداوند بوده است پس آن چيز قديم خواهد بود، در حالي كه قديم نمي‏تواند حادث باشد و فنا و دگرگوني بپذيرد... گفت: پس از كجا گفته‏اند كه اشيا ازلي‏اند؟! فرمودند: اين گفتار، اعتقاد كساني است كه وجود مدبر اشيا را انكار كرده‏اند، انبيا و گفتار آنان را تكذيب نموده، و خبرهاي آنها را دروغ شمرده‏اند. كتاب‏هاي آنها را افسانه انگاشته، و براي خويشتن مذهبي بر اساس انديشه‏ها و افكار خود بنا نهاده‏اند... اگر قديم مي‏بود دگرگوني در احوال نمي‏پذيرفت، ازلي آن است كه زمان‏ها آن را دگرگون نمي‏سازند، و فنا و نيستي در آن راه ندارد.
  • ۱۴:۱۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    فضل بن شاذان شاگرد مبرز ائمه هدی امام جواد، امام هادی و امام حسن عسکری علیهم السلام دیگر عالم و متکلم شیعی است که از جمله تصانیف 180 گانه او کتابی با عنوان «النقض علی من یدعی الفلسفة فی التوحید و الاعراض و الجزء» است. اثر دیگر ضد فلسفی او که در کتب رجالی از آن یاد شده است، «المسائل فی العالم و حدوثه» است که به دفاع از نظریه برهانی حدوث عالم در برابر نظریه فلسفی قدم عالم نگاشته شده است
  • طلبه ۱۴:۱۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    اسمت را بگذار شاگرد اهل فلسفه این ریسمان دیگر انقدر پوسیده شده است که کارایی ندارد تا کی به مخالفان خود تهمت نفهمی و پی نبردن به ظرافتهای ان می زنید!
  • ۱۴:۱۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 1
    فرض را بر این بگیریم که نصیری نفهمیده لطفا به احادیث حضرت رضا پاسخ بده!
  • ۱۴:۱۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    شما زحمت بکشید جواب این روایات حضرت را بدهید
  • صادق ۱۴:۱۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    وکیلی الان شروع میکند به زیر سوال بردن سند این روایات و از علم روش تحقیق می گوید و.... بعد هم حرفهای خود را تکرار میکند و ...
  • صبا ۱۴:۲۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    امام صادق علیه السلام: انه لو کان معه شئ فی بقائه لم یجز أن یکون خالقا له لانه لم یزل معه فکیف یکون خالقا لمن لم یزل معه؟ اگر چیزی در بقا با خداوند می بود دیگر ممکن نبود که خداوند خالق آن چیز باشد، چه این که در این صورت آن چیز پیوسته با خداوند بوده است. پس چگونه ممکن است خداوند آفریننده چیزی باشد که ازلا با او موجود بوده است؟! امام باقر علیه السلام نیز در رد برعقیده فلسفی قدم عالم و امتناع خلق اشیاء از عدم (لا من شئ) می فرمایند: إن الله‏ تبارك وتعالي لم يزل عالما قديما، خلق الاشياء لا من شيء ومن زعم أن الله‏ تعالي خلق الاشياء من شيء فقد كفر، لانه لو كان ذلك الشيء الذي خلق منه الاشياء قديما معه في أزليته وهويته كان ذلك أزليا، بل خلق الله‏ عز وجل الاشياء كلها لا من شيء. همانا خداوند تبارك و تعالي پيوسته عالم و قديم بوده است. اشيا را از چيزي نيافريده است و هر كس معتقد باشد كه خداوند اشيا را از چيزي آفريده است تحقيقا كافر شده است. زيرا اگر آن چيزي كه اشيا از آن آفريده شده‏اند قديم بوده، در ازليت و هويت با خداوند وجود داشته است پس خودِ آن چيز ازلي خواهد بود، بلكه خداوند تعالي اشيا را از چيزي نيافريده است. امام رضا عليه ‏السلام از اميرالمؤمنين عليه ‏السلام نقل مي‏فرمايند: الحمد لله‏ الذي لا من شيء كان، ولا من شيء كون ما قد كان، المستشهد بحدوث الاشياء علي أزليته. حمد خداوندي را كه از چيزي پديد نيامده، اشيا را نيز از چيزي ايجاد نفرموده، و حدوث اشيا را گواه بر ازليت خويش قرار داده است. و نيز آن حضرت مي‏فرمايند: إن كل صانع شيء فمن شيء صنعه، والله‏ الخالق اللطيف الجليل خلق وصنع لا من شيء.
  • ۱۴:۲۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    عمو جان چی شد؟ جرات داری بگو این احادیث هم خلاف و ادعاست!
  • بنده خدا ۱۴:۲۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    درود خداوند برمهدی نصیری, یکه تازه مبارزه با موهومات.خدا قوت
  • مفکک ۱۴:۴۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    جناب نصیری خدا بر توفیقاتتان در جهت پاسدانی از حصن حصین تفکر و اندیشه ی عمیق ولایی و اهل بیت یز بیفزاید
  • ۱۴:۴۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    اخباری مدرن شرف دارد بر جیره خوار اراجیف یونانی و هندی و ...
  • وا أسفا ۱۴:۵۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    واقعا متاسفم ، کاش بجای این استدلالهای ضعیف و عدم معنا و بیان صحیح احادیث حرف دیگه ای می زدید جناب نصیری فهم شما از احادیث واقعا خنده داره، باور کن راست میگم!!!!!! بهتره با این اظهارنظرات خودتون رو... نکنید
  • رسول ۱۵:۱۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    مشرق مثلا بنده دو بیت شعر بگم که در یکی جبر باشه در دیگری اختیار.و شما بیت اول رو نشون بدی و بگی بنده کافر مطلقم.این درسته؟در مورد شبیه دانستن هر چیزی به خداوند هر کسی این عمل رو انجام بده عین شرک است.و بالاترین گناه.عالم محضر خداست با اینکه در همه جا حضور داره ولی چیزی شبیه آن نیست.آیا شما بدون لطف خداوند میتونی اینو درک کنی.اگه بگی درک کردم کافری و اگه بگی اختیارم کمکم میکنه باز نفهمیدی در کجا خانه ساختی.با هر کسی آیا میتوان اسرار گفت؟
  • م ج ۱۵:۲۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    با تشکر از آقای نصیری. من عجیب ترین حرفی که از زبان فلاسفه می شنوم و برایم قابل درک نیست این است که می گویند مسیر عقاید با متد عقلی امکان پذیر است و با متد وحیانی امکان پذیر نیست! پس معجزه چه کاره است؟ پس مردم زمان پیامبران چگونه ایمان می آوردند؟
  • حاجى ۱۵:۲۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    بسم الله الرحمن الرحيم آقاى نصيرى! نصايح شما براى فلاسفه و عرفا فايده اى ندارد چرا كه بزرگان خود رو بسيار باسوادتر و متدين تر از شما ميدانند. پس لطف نماييد براى افراد كم سواد و بيسوادى مثل من، اين جمله را تفسير نماييد؛ "لا حول ولا قوة الا بالله". و بفرماييد با تفسير شما از جبر و اختيار، آيا گويندگان و قائلين اين جمله همگى كافرند يا خير؟
  • رسول ۱۵:۳۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    از کاربران عاجزانه خواهشمندم به برخی گفته های دوستان باور پیدا نکنید.آقای اصفهان عزیز کجا مولوی بایزیدو برتر از امامان دانست ایشان معتقد بود بایزید با یک قطره نوشیدن جام معرفت ،دم از برتری زد ولی رسول الله آنقدر جنبه داشت که با نوشیدن دریای معرفت هم، دم از برتری نزد.آقا چرا مطالب و بدلخواه خود و کینه جویانه و به خاطر برخی مسایل نمیخواین بهش باور پیدا کنین.و تعبیر نادرست کنین.همه ما ایراد داریم ولی نه آنقدر که در روز روشن بگیم ماست سیاهه.
  • ۱۶:۳۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    بایزید خود را خدا می دانست و به قول مولوی: گفت مستانه عیان آن ذو فنون لا اله الا انا ها فاعبدون پس چطور از پیامبر بالاتر نباشد؟!!!
  • ۱۶:۴۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    حاجی جان! اگر کسی بگوید که معنای لاحول و لاقوة الا بالله این است که فاعل هر فعلی در این عالم خداوند است و بندگان در انجام یا عدم انجام افعال، اختیاری از خود ندارند و به همین دلیل مثلا ابن ملجم قاتل امیر المؤمنین نبوده بلکه خدا قاتل امیرالمؤمنین بوده است آن گونه که مولوی گفته است، قطعا کافر است.
  • ۱۶:۴۴ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    1 0
    باید آقای نصیری برداشت از احادیث را از ملاصدرا یاد بگیرد که روایت کذب الوقاتون را به معنای وقت تعیین کردن برای قیامت در اسفارش معنا کرده است!!
  • ۱۶:۴۴ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    احادیث خوبند شما بد استفاده می کنید
  • حمید ۱۶:۴۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    آقای نصیری ای کاش ننویسی . چون هر چی بیشتر می نویسی ...
  • سازگار ۱۶:۴۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    مرحوم مطهری در کتاب انسان کامل می نویسد: «عرفا مذهب آنان وحدت وجود است ...در این مکتب انسان کامل در آخر عین خدا می شود. اصلا انسان کامل حقیقی خود خداست» (انسان کامل / 168) این از بزرگترین فضیحتهای عرفان است که ماهیت کفر آمیز و شرک آلود خود را با طرح این که انسان کامل خود خداست رو کرده است. امیر المؤمنین علیه السلام گروهی را که قائل به اولوهیت حضرت شده بودند و از حرف خود برنگشتند، کشت. آن وقت آقایان با جعل عبارت انسان کامل و اطلاق آن بر بایزید و جنید و ابن عربی و سید هاشم حداد و .... می خواهند کلی خدا برای خلق درست کنند. فتعالی الله عما یقول الظالمون علوا کبیرا
  • ۱۶:۵۴ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    در عالم تشیع اصولیان بیش از اخباریان با فلسفه و عرفان و تصوف ستیز کرده اند. بنا بر این با طرح بحث اخباری گری نمی توان از بحث و گفتگو گریخت و مساله را فیصله داد.
  • رسا ۱۷:۰۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    آقای نصیری باید به این نکته اشاره می کرد که مرحوم علامه طباطبایی بر خلاف مبانی فلسفی به دلیل همین روایات، اراده را از صفات فعل دانسته و گفته است ما در این موضوع روایات مستفیض داریم و نمی توانیم بر آنها چشم بپوشیم. اگر چه این عقیده ایشان مورد هجو سید جلال آشتیانی قرار گرفته و با لحن تندی گفته است طلبه ها چنین حرفی را نباید بزنند فضلا از یک استاد! و بعد گفته حتی متواترات هم در عقاید حجیت ندارد. یعنی این مرد فیلسوف می گفته حتی در مواردی که یقین داریم حدیثی عقائدی از معصوم صادر شده است باز حجیت برای آن نیست . بله این بوده است عمق اعتقاد این ملاصدرای خراسان به معارف اهل بیت علیهم السلام.
  • ۱۷:۳۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    بایزید همیشه میگفت: در جایی زندگی کنید که در آنجا امر به معروف و نهی از منکر نباشد تا دیگر کسی مزاحم کارتان نشود. تذکرة الاولیای عطار/111 ایزید معتقد بود و همیشه میگفت: والله لوای من از لوای محمد (ص) در قیامت عظیم تر است که پیغمبران و خلایق در تحت لوای من باشند!!!! تذکرة الاولیای عطار 116 بایزید همیشه میگفت: سبحانی ما اعظم شأنی یعنی منزه است شأن من (نه خدا) عظیم است شأن بایزید تذکرة الاولیای عطار / 69 او ادعای خدا یی داشت و همیشه میگفت: انی انا الله لااله الا الله فاعبدنی تذکرة الاولیای عطار/68 بایزید بسطامی به مردم سمرقند گفت: یا قوم ، انا ربکم الاعلی شرح شطحیات روزبهان / 99 در برخی سخنان خویش جمله (( سبحانی ، سبحانی ، ما اعظم شانی : من منزهم ، و چه جایگاه والایی دارم طبق نوشته عطار چنین است: «بایزید را گفتند فرداى قیامت خلایق در تحت لواى محمد(صلى الله علیه وآله) باشند، گفت به خدائى خداى ، که لواى من از لواى محمد زیادت است که پیغامبران و خلایق در تحت لواى من باشند یعنى چون منى را نه در آسمان مثل یابند و نه در زمین. (آیا هیچ فرد مسلمانى ممکن است چنین سخنى بگوید؟) این ادعاهاى بزرگ و بى معنى به اینجا ختم نمى شود زیرا: عطار مى نویسد: یکى گفت به او چرا شب نماز نمى کنى؟ گفت مرا فراغت نماز نیست، من گرد ملکوت مى گردم هرجا افتاده اى است دست او را مى گیرم!! (تذکرة الاولیاء، جلد ۱، صفحه ۱۵۷) بعضى مى گویند این ادعاها را فرعون هم نکرد. دیگر از جمله دروغهاى بایزید که در تذکرة الاولیاء مذکور است و آثار کذب از آن ظاهر و هویدا است، این است که وقتى سیب سرخى برداشت و گفت: لطیف است پس ندایى به گوش رسید که: یا بایزید شرم ندارى که نام ما بر میوه نهى، چهل روز اسم اعظم را فراموش کرد، سوگند یاد کرد که: تا زنده باشم، میوه بسطام نخورم!
  • محمد ۱۸:۰۴ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    بحث سنخيت،عينيت وبينونيت بسيارمهم است خصوصا انكه مكتب اهل البيت(ص) بربينونيت تاكيد دارد ومكتبهاي فكري ديگر مثل فلسفه وعرفان بر سنخيت وعينيت،حال به احتجاجات امام رضا (ع) با عمران صابي توجه كنيد كه مي فرمايند:(نه خدا درون خلق است ونه خلق درون خدا )في الواقع حضرت در اين بيان هم سنخيت را نفي ميكنند وهم عينيت را يا به تعبيري هم اصالت ماهيت وهم اصالت وجودرا،داستاني كه سالها بين فلاسفه وعرفا ادامه دارد.اصالت برهان واصالت كشف اما حقيقت آن است كه توحيد بر پايه بينونيت بنا شده وموحد حقيقي نه سنخيت را مي پذيرد ونه عينيت را.
  • عمو ۱۸:۲۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    رئیس جان پاسخ اون قضیه قمی و قومی بارها و بارها داده شده. فایده بحث کردن چیه؟ اینکه در گوش خودتون رو بگیرید و هیچی نشنوید و در همون حال فریاد بزنید حرف من حقه و لاغیر؟ شاعر این موعظه در گوش که میریزی مفت مردمی از دهن آماده و از گوش علیل
  • عمو ۱۸:۳۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    چیزی نشده عمو جان. برای قبلی ها جواب نداشتید. برای پاسخ اینها هم جواب نخواهید داشت. لااقل از همنشینی با حضرات همین قدر دستگیرمان شده که وقتی پاسخ بحثی را ندارند به مبحث دیگری پرواز می‌کنند. صبرکن برادر این هنوز از نتایج سحر است
  • عمو ۱۸:۳۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    نتیجه؟
  • عمو ۱۸:۳۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    حرص نخور برادر. شیوه این رفقا همینه. متاسفانه از ساده ترین مغالطه ها هم استفاده میکنن اما چون مریدانشون رو از هر نوع فلسفه که سهله حتی منطقی دور نگه میدارن کسی تو حلقه های خودشون بهشون اعتراضی نمیکنه.
  • عمو ۱۸:۴۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    شما خودتان چطور ایمان آوردید؟ در ضمن بعید میدانم کسی بگوید مسیر عقاید از متد وحیانی نمی گذرد. کل بحث در این است که برای فهم صحیح وحی باید تعقل کرد
  • اسم ۱۸:۵۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    اقای نصیری با دقت مطالعه کنید
  • ۲۰:۱۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    آمین آمین آمین
  • فاطمه ۲۱:۱۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    مجادله!!!!
  • ۲۲:۰۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    صد رحمت به اخباریان آنها در فروع اخباری بودند. اینها در اصول اخباری اند.
  • ۲۲:۰۴ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    این روایات را استاد واسطی در مناظره خوب توضیح دادند.
  • فیلسوف ۲۲:۰۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    بحث جبر و اختیار در مثنوی به طور مشروح بیان شده در جلد 12 شرح مثنوی علامه جعفری مفصلا بیان گردیده از صفحه 345 تا 460 . یکی از دلایل جالب که مولوی به ان استشهاد میکند این است که انسان چون مظهر اسما و صفات خداوند است و یکی از صفات خداوند مختار بودن است پس انسان هم دارای اختیار است اشعار زیر در این مورد: آن یکی می‌رفت بالای درخت می‌فشاند آن میوه را دزدانه سخت صاحب باغ آمد و گفت ای دنی از خدا شرمیت کو چه می‌کنی گفت از باغ خدا بندهٔ خدا گر خورد خرما که حق کردش عطا عامیانه چه ملامت می‌کنی بخل بر خوان خداوند غنی گفت ای ایبک بیاور آن رسن تا بگویم من جواب بوالحسن پس ببستش سخت آن دم بر درخت می‌زد او بر پشت و ساقش چوب سخت گفت آخر از خدا شرمی بدار می‌کشی این بی‌گنه را زار زار گفت از چوب خدا این بنده‌اش می‌زند بر پشت دیگر بنده خوش چوب حق و پشت و پهلو آن او من غلام و آلت فرمان او گفت توبه کردم از جبر ای عیار اختیارست اختیارست اختیار اختیارش اختیارت هست کرد اختیارش چون سواری زیر گرد اختیارش اختیار ما کند امر شد بر اختیار ای مستند
  • ۲۲:۰۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    این شبهه را استاد وکیلی در سلسله جلسات لزوم خواندن فلسفه توضیح کامل و شفاف و مفصل دادند.
  • مصظفی ۲۲:۱۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    برو روزنامه نگاریتو بکن
  • ابوالفضل ۲۳:۰۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    سلام امثال مهدی نصیری ها متحجر هستند و با متحجر بحث بیجاست باید در مورد اینها گفت بل اکثرهم مستاجرون اینها مستاجران فکری هستند مستاجران بی خانمان هستند
  • ۲۳:۴۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    متاسفانه اخباریگری و حجتیه تلاش می کنن ما را به همونجایی ببرند که قرن ها تلاش کردیم از اون فاصله بگیریم.استدلال های سبک ایشون نیازی به پاسخ نداره.بعضی ها فکر می کنند فلسفه ملاصدرا مثل مفاتیح الجنان باید خوند!البته اونهم شریف و به جاست اما عین اسفار و آوردن و با عین حدیث تطبیق دادن فقط از امثال ایشون بر مییاد.نظام فلسفه ملاصدرا نیاز به تامل و دقت فکری داره که امثال شما ندارید.بعضی دوستان با چنان تعصبی از یونانی بودن فلسفه انتقاد می کنند که گویا بحث بر سر تیم فوتبال یا ...است.وجه اخباریگری این دوستان اونجاست که چون یونانی ها اول به فلسفه فکر کردن فلسفه نجس است.مثل اینکه بگوییم چون ائمه به ساخت هواپیما فکر نکردن هواپیما نجسه یا چون ائمه با دوش غسل نمیکردن غسل با دوش قبول نیست .و عجبا که اخباریون به این هر دو قول بالا معتقد بوده اند!!!
  • روح ۲۳:۵۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
    0 0
    هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ / مقصود از معيت و كيفيت معيت چیست ؟ فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ ‏/ منظور از وجه الله و چگونگي گستردگي وجه‌الله ؟ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى / چگونگي نسبت فعل پيامبر به خداوند؟ اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض‏ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِه‏ ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ ما يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْباطِل‏ / چگونه فقط خدا حق است و ماسوي باطل ؟ این آیات قرآن و روایات فراوان عمیق توحیدی و معارفی جز با تبیین های عمیق عقلی و عرفانی قابل فهم نیست. روایات، نعوذ بالله کتاب داستان که نیستند فقط ترجمه کنیم. این که می شود همان اخباری گری و سلفی گری.
  • ۰۰:۰۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    1 0
    حتماً فیزیک و هندسه و ریاضی خوندن هم جیره خوار یونان بودنه !!
  • سیدمرتضی شجاعی ۰۰:۰۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    آنکس که نداند و نخواهد که بداند درجهل مرکب ابدالدهر بماند جناب نصیری این همه جوابهای متقن از جناب حجت الاسلام وکیلی شنید بازم دست بردار نیستی. اینقدر شان علم رو با اظهار نظرهای عوامانه پایین نیار برادر
  • شاگرد مکتب اهل بیت ۰۰:۳۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    1 0
    اقای طلبه این که اسم خود را شاگرد مکتب اهل بیت گذاشتم اگاهانه بوده و بین فلسفه اسلامی و معارف اهل بیت هرگز تضادی نمیبینم!! باید بدانی و بفهمی که اهل بیت خود رئیس العقلا هستند و هیچیک از فلاسفه بزرگ اسلامی در جهت مخالف ایشان نبوده اند,بلکه در جهت ترویج معارف اهل بیت بوده اند!! شما اگر باب تعقل را ببندی,چگونه میتوانی معانی و معارف اهل بیت را درک کنی!
  • روح الله ۰۰:۵۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    امام خمینی (ره) : کشف الاسرار ص323: " قرآن و حدیث برای طبقات مختلفۀ مردم آمده است...و علومی است که برای یک طبقۀ عالی از دانشمندان است و دیگران از آن بکلی بی بهره هستند مانند براهینی که بر تجرد واجب و احاطۀ قیومی او است که شماها اگر تمام قرآن را بگردید نمیتوانید اینگونه مسائل را از قرآن استفاده کنید لیکن اهل آن مانند فیلسوف بزرگ صدرالمتألهین و شاگرد عالیمقدار آن فیض کاشانی علوم عالیه عقلیه را از همان آیات و اخبار که شماها هیچ نمی فهمید استخراج می کنند. آری هرکس نباید در علوم قرآن و حدیث دخالت کند قرآن و حدیث نیز نهی از این تصرفات جاهلانه کرده است که شما بیخردان پا از گلیم خود دراز نکنید. " کتاب کشف الاسرار امام خمینی را ببینید، صفحه 323 پاراگراف وسط صفحه.
  • ۰۰:۵۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    تیتر صحیح این مطلب : توهم نفی مبانی فلسفی و عرفانی در آموزه های توحیدی امام رضا (ع)
  • ۰۰:۵۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    1 0
    آدم یک عمر کار ژورنالیستی و روزنامه نگاری بکنه بعد یهو بشه دین شناس و منتقد آیت الله ها و علامه ها همین میشه دیگه ... اسیر توهم ...
  • ۰۲:۴۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    هرکس دوست داره عقلشو بفرسته تعطیلات تابستونی منعی نیست براش حاج آقا! اخوی! بی خیال! شما حال نمی کنی به مغزت فشار بیاری چه کار به بقیه داری بزار هر کدوم راه خودمونو بریم! من بچه مشهدم ...
  • رضا ۰۶:۴۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    بزرگان فلسفه و عرفان هم مثل شما در مورد قرآن و حدیث بی سوادند... گول این تفسیر ها را نخور اینا تفسیر نیست.... یک مشت ادعا را به نام تفسیر قرآن قالب میکنند..
  • رضا ۰۶:۵۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    جناب نصیری توقع پاسخ نداشته باش چون پاسخ تو از قبل نوشته شده و آماده است.. پاسخ تو اینه که با وجود بزرگان تو و دیگران حق تعقل ندارید. کسی غیر از این بزرگان دین را نفهمیده.. به بزرگان اینها توهین نشه به جهنم که دین و معارف اصیل آن توسط موهومات ساخته اینان به محاق رفته...
  • فرزین ۱۰:۳۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 1
    فلسفه هیچ گاه در بند دین نبوده است و اصلا ماهیتش مستقل بودن از وحی و دین و خدا و پیغمبر است. اگر می خواست پروای دین را داشته باشد می شد کلام. لذا این انتظار بی جایی است که کسی از فلسفه بخواهد خودش را با آموزه های دینی تطبیق دهد.
  • ایرانی ۱۰:۳۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    جناب نصیری توصیه شیخ حیدر ازغدی را فراموش نکنید مبادا ابهت بزرگان منکوبت کند به وظیفه خود عمل نما اگرچه رنجش خاطر برخی را به همراه داشته باشد
  • ۱۰:۵۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    این که بحث علمی نشد که هرچه خودش برداشت ناصواب از کامات فیلسوفان دریافت کرده را به عنوان سند ارائه میدهد
  • ۱۱:۱۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    پس لطفا دیگر حرف از فلسفه اسلامی نزنید چراکه فلسفه چیزی جز موهومات بشری نیست
  • ۱۱:۲۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 1
    همه اینها در روایات پاسخ داده شده است برای خودت متاسف باش که در راستای دفاع از موهومات فلسفی به روایات و ایمه توهین میکنی
  • ۱۱:۲۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 1
    بله مثلا جز فیلسوف بزرگ جناب ملاصدرا چه کسی می توانسته از آیه "و جعل من انفسکم ازواجا" حیوان بودن زنان را استنباط کند!!
  • ۱۱:۲۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    لطفا یه مثالی بزن که بهت نخندن مشخص است که فلسفه یونانی با روایات و احادیث و ایات قران همخوانی ندارد دلم برای مسلمانان قبل از ملاصدرا میسوزد که به قول شماها درک درستی از دین نداشتند!
  • ۱۱:۲۴ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    ای کاش استدلالهای متقن آقای وکیلی در دفاع از گوساله پرستی قوم موسی و نیز بهشتی بودن شمر و یزید و عمر سعد را هم مشرق منتشر کند تا آقای نصیری و امثال آقای نصیری انگشت حیرت به دندان بگیرند!
  • ۱۱:۲۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    بله و آقایان مطلوبیت بت پرستی و گوساله پرستی و طاهر و مطهر رفتن فرعون از دنیا را از همین آیات قران استفاده می کنند!!! به قول انگلیسی زبانها: shame shame shame
  • محدث ۱۱:۲۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    در راس این اخباریون شیخ اعظم انصاری است که کتب فلاسفه و عرفا را در ردیف کتب ضاله دانسته است. عجب اخباری ای بوده این شیخ اعظم که خودش را اصولی جا زده!!!!!
  • ۱۱:۲۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    و نیز از جنس حیوان برشمردن زنها را!
  • ۱۱:۳۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    هر چه بیشتر می نویسی آب بیشتری بر خوابگاه فلاسفه و جماعت صوفی میافتد
  • خصم این عربی ۱۱:۳۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    این چند تا لامذهب کی بوده اند که به حدیث امام صادق علیه السلام نمره منفی داده اند؟ البته این که فیلسوف و عارف بوده اند مسجل است!
  • ۱۱:۳۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    مگر مستاجر باخانمان هم داریم؟ اری فلاسفه که خانه اهل بیت را با اراجیف و موهومات یونانی پر کرده اند
  • اخباری مرید اصولی ۱۱:۳۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    شیخ انصاری: کتب عرفا و فلاسفه کتب ضلال است شیخ انصاری در مبحث کتب ضاله از مباحث مکاسب محرمه، بعضی از کتب عرفا و فلاسفه را در زمره کتاب های گمراه کننده دانسته است که مطالعه و نگهداری آن ـ مگر به قصد رد و نقد آنها ـ حرام است. شیخ اعظم در مکاسب محرمه (ص 234) می نویسد: «لازم است مقصود از کتب ضلال را روشن کنیم و معلوم کنیم که آیا مقصود از ضلالت این است که محتوای کتابی فی نفسه باطل باشد تا گفته شود که کتب ضلال کتبی است که حاوی مطالب باطل است یا آن که مقصود از ضلالت آن چیزی است که ضد هدایت است و در این صورت احتمال دارد که بگوییم کتب ضلال کتابهایی هستند که به قصد گمراه کردن نوشته شده اند و نیز کتابهایی هستند که مطالعه آنها موجب گمراهی می شود حتی اگر مطالب آن [فرضا] حق باشد مانند بعضی از کتاب های عرفا و فلاسفه که مشتمل بر مطالب و ظواهر منکر و غلطی است که آنان ادعا می کنند مقصودشان ظواهر این مطالب نیست. پس این کتب نیز با فرض حتی حقیقت داشتن مطالب آن در زمره کتب ضاله هستند. متن عربی سخن شیخ انصاری چنین است: «وحينئذ فلا بد من تنقيح هذا العنوان وأن المراد بالضلال ما يكون باطلا في نفسه؟ فالمراد الكتب المشتملة على المطالب الباطلة، أو أن المراد به مقابل الهداية؟ فيحتمل أن يراد بكتبه ما وضع لحصول الضلال، وأن يراد ما أوجب الضلال وإن كان مطالبها حقة، كبعض كتب العرفاء والحكماء المشتملة على ظواهر منكرة يدعون أن المراد غير ظاهرها، فهذه أيضا كتب ضلال على تقدير حقيتها
  • ۱۱:۳۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 1
    خداوند همه محبان بایزید را با این مرد مخبط و یاوه گو محشور فرماید.
  • عامو! ۱۱:۴۴ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    عمو! نتیجه این که قول به قدم عالم و یا حدوث ذاتی آن و نفی خلق لامن شئ قول کسانی است که به تعبیر نورانی امام صادق علیه السلام: وجود مدبر اشيا را انكار كرده‏ اند، انبيا و گفتار آنان را تكذيب نموده، و خبرهاي آنها را دروغ شمرده‏اند. كتاب‏هاي آنها را افسانه انگاشته، و براي خويشتن مذهبي بر اساس انديشه‏ ها و افكار خود بنا نهاده‏ اند... شیر فهم شد یا توضیح بیشتر می خوای عمو!
  • صدر المخالفین! ۱۱:۴۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 1
    من با نوصدراییان از این جهت موافقم که فاتحه همه مباحث فلسفی مثل بحث واجب و ممکن و حدوث و قدم و علت و معلول و دهها بحث دیگر را خوانده اند و به غلیظ ترین نوع وحدت وجود قائل شده اند و ماهیت کفر آمیز فلسفه و عرفان را آشکارا نشان داده اند و کار مخالفان فلسفه را بسیار راحت کرده اند.
  • ۱۱:۵۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 1
    تا به اینجا 14 نفر با لعنت بر بنی امیه و بنی عباش مخالفت کرده اند. چشم مشرق روشن با این مشتریهایش!
  • ۱۱:۵۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 2
    بابا فیزیک یونانی که با آمدن فیزیک جدید رسوا شده و فلسفه اش هم انشاء الله رسواتر از این خواهد شد. ضمنا آیا قرار بوده مسلمانان اعتقاداتشان را هم از خارجی ها و یونانی ها بگیرند؟
  • رضایی ۱۱:۵۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 1
    تعجب از شهید مطهری است که چگونه از کنار این اعتقاد سخیف و موهون به سادگی گذشته و نقدی بر آن نزده است.
  • عبدالحسين ۱۱:۵۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    مشرق جان با اين مقاله جيگرمونو حال آوردي اجرت با آقا امام رضا سلام الله عليه اين حديث رو هم گرچه خيلي متقن و سنگينه اگه خواستي منتشر كن اگر نه همون بچه هاي تحريريه تون هم بخونن ثوابش ما را بس رُوِیَ السید المرتضی باسناده عَنِ الإِمامِ الحَسَنِ العَسکَرِیِّ سلام الله عليه اَنَّهُ قالَ لِاَبِی هَاشمِ الجعفَریِّ یَا أبَا هَاشِم سَیَأتِی زَمَانٌ عَلَی النّاسِ وُجُوهُهُم ضاحِکَةٌ مُستَبشِرَةٌ وَ قُلُوبُهُم مُظلِمَةٌ مُنَکَدَّرَةٌ، السُّنَةُ فِیهِم بِدعَةٌ وَ البِدعَةُ فِیهِم سُنَّةٌ، المُؤمِنُ بیَنَهُم مُحَقَّرٌ وَ الفاسِقُ بَینَهُم مُوقَّر، اُمَراؤُهُم جَاهِلونَ جَائِرُونَ وَ عُلَمَاؤُهُم فی اَبوَابِ الظَّلَمَةِ سَائِرونَ، أغنیاؤُهُم یسرقونَ زادَ الفُقَراءِ وَ أصاغِرُهُم یَتَقَدَّمُونَ عَلَی الکُبَرَاءِ وَ کُلُّ جَاهِلٍ عِندَهُم خبیرٌ وَ کُلُّ مُحِیلٍ عِندَهُم فَقِیرٌ، لا یُمَیِّزُونَ بَینَ المُخلِصِ وَ المُرتَابِ، لا یَعرِفونَ الضَّأنِ منَِ الذَّئَابِ، (((علماؤهم شرار خلق الله علی وجه الاَرضِ لِاَنَّهُم یَمیلُونَ اِلَی الفَلسَفَةِ وَ التّصوُّف و ایم الله اِنَّهُم مِن أهلِ العُدُولِ وَ التَّحَرُّفِ، یُبَالِغُونَ فِی حُبِّ مُخَالِفِینَا وَ یُضِلُّونَ شیعَتُنا و موالینا، ان نالُوا مَنصَبا لم یَشبَعُوا عَنِ الرِّشاءِ وَ اِن خُذِلُوا عَبَدُوا الله عَلَی الرِّیَاءِ الا اِنَّهُم قُطّاعُ طَریقُ المُؤمِنینَ وَ الدُّعَاةُ اِلَی نِحلَةِ المُلحِدِینَ فَمَن أدرَکَهُم فَلیَحذَرهُم وَ لیَصُن دینه و ایمانُه ثمَّ قالَ یا أبَا هاشِمٍ هَذَا مَاحَدَّثَنِی أبِی عَن آبَائِهِ جَعفَرِ بن مُحَمَّدٍ علیهم السلام و هُوَ مِن أسرَارِنَا فَاکتُمهُ الا عَن أهلِهِ ـ سید مرتضی از حضرت عسگری علیه السّلام نقل می کند که آن حضرت مخاطبه فرمود با ابی هاشم جعفری و فرمود: زود باشد که بیاید زمانی بر مردم که صورت های آنها خندان باشد و دل هایشان تاریک. سنت و عمل خوب در نزد آنها بدعت و بدعت و عمل زشت سنت باشد. مؤمن در بین آنها کوچک و فاسق بزرگ گردد، رؤسای آنها نادان و ظالم باشند و علمای آنها به جانب ظالمین روند؛ اغنیا از توشه فقرا بدزدند و کوچکان آنها مقدم شوند بر بزرگان. هر جاهلی در نزد آنها دانشمند، و حیله گر نزد آنها فقیر نماید، بین مخلص و مرتاب تمیز ندهند ، علمای آنها بدترین خلق خدایند در زمین، زیرا میل نمایند به فلسفه و تصوّف. قسم به خداوند که ایشان اعراض کنند از حق، و اهل تحریف می باشند. مبالغه می کنند در دوستی مخالفین ما، و گمراه می کنند شیعیان و دوستان ما را، اگر منصبی را دارا شوند، از رشوه گرفتن سیر نشوند و اگر ذلیل شوند عبادت نمایند خدا را از روی ریا؛ بدانید اینان راهزن مؤمنین می باشند و خوانندگان به سوی راه بی دینان هستند، پس کسی که ادراک کند آنها را باید از آنها بر کنار باشد و نگهداری کند دین و ایمان خود را. پس فرمود ای اباهاشم ! آنچه گفتم حدیث فرمود پدرم از پدران خود از حضرت صادق علیه السّلام و از اسرار ما است مخفی بدار آن را. (مستدرک ج 11)
  • یک زن ۱۲:۰۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    چرا استاد وکیلی در مورد این اعتقاد ملاصدرا در کتاب نفیس و عرشی و برهانی اسفار که زنان در زمره حیوانات هستند مقاله ای نمی نویسند؟ آیا توجیه این حرف از توجیه گوساله پرستی سخت تر است؟ من به شدت از ملاصدرا عصبانی هستم و اگر کسی برای من این حرف او را توجیه نکند، یا باید از این پس خودم را حیوان بدانم و یا باید بشوم ضد ملاصدرا. الغیاث الغیاث ای فیلسوفان و عارفان و اهل حکمت متعالیه و زمزمه کنندگان: ملاصدرا و ما ادریک ما ملاصدرا!
  • علی ۱۲:۰۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    مناظره امام صادق (ع) و جابربن حیان موضوع مناظره: فلسفه احكام اى جابر، وقتى یك شخص با ایمان درك مى كند كه اصول دین او واقعیت دارد، احساس لذت مى كند، این لذت جزء سرشت انسان مى باشد، و انسان از دیدن هر چیز منظم و كامل لذت مى برد... جابر: ولى متأسفانه حقایق مذهبى براى توده مردم روشن نیست و آنها از این لذت محرومند. امام: محرومیت آنها براى این است كه عالم نیستند و به همین جهت من از هر فرصت استفاده مى كنم و به مردم مى گویم كه علم بیاموزند. جابر: چرا حقایق دین اسلام طورى نازل نشد كه همه ى مردم آن را بفهمند؟ امام: نه تنها حقایق اسلام، بلكه حقایق دین هایى كه قبل از اسلام از طرف خداوند مقرر شده طورى نازل نگردید كه تمام مردم بتوانند به آن حقایق پى ببرند و كسب لذت كنند. اى جابر، بدان كه دین غیر از فلسفه است... یك حكیم وقتى نظریه اى را ابراز مى نماید با توده ى مردم كارى ندارد، او نمى خواهد كه نظریه ى فلسفى وى را عامه ى مردم بفهمند، یعنى مى داند كه عامه توانایى درك نظریه فلسفى او را ندارند، و هرچه مى گوید براى حكیمان یا آنهایى كه ذوق فلسفى دارند بر زبان مى آورد، و آنچه مى گوید خطاب به عقل آنهاست. اما دین غیر از یك نظریه ى فلسفى است. پیغمبر ما كه از طرف خداوند مبعوث شد دین اسلام را بین مردم رواج بدهد، این دین را براى تمام افراد بشر آورده نه براى دسته اى بخصوص كه از نظر عقل و درك بالاتر از طبقات دیگر هستند، و براى قبول هر چیز دلیل عقلى مى خواهند. و همچنین پیامبران دیگر... این است كه پیغمبر ناچار بود كه حقایق دین را به ساده ترین شكل به مردم بگوید و براى اثبات هر حقیقت، دلیل نیاورد. براى اینكه مردم نمى توانستند به مصلحت هر حقیقت دینى پى ببرند و امروز هم نمى توانند مصلحت تمام حقایق دین را بفهمند. حتى اگر شخصى با ساده ترین بیان بخواهد با دلیل، حقایق دینى را براى مردم اثبات كند، باز هم آنها مصلحت بعضى از حقایق را نمى فهمند. این است كه احكام دین براى عقیده مردم نازل مى شود نه براى عقل آنها. مگر آنهایى كه داراى عقول قوى هستند و مى توانند مصلحت احكام دین را با عقل خود بفهمند. مسائل حكمت با عقل انسانى سر و كار دارد و مسائل دین با ایمان مردم، و در میان مسلمانان افراد دانشمند در اثر رشد فكرى كه ناشى از علم است مى توانند به فلسفه احكام پى ببرند، ولى براى دیگران همان ایمان كافى است. هر توضیحى درباره فلسفه احكام براى عوام بى فایده است، زیرا توضیح علمى را كسى مى فهمد كه اگر دانشمند نیست لااقل مقدمات علم را طى كرده باشد... جابر: من افسوس مى خورم كه چرا توده مردم به فلسفه احكام و مفهوم وسیع كلام خدا پى نمى برند و فكر مى كنم كه اگر آنها به این نكات آگاه گردند دین خداوند خیلى بیشتر از امروز رواج خواهد یافت. امام: در تمام ادیان گذشته همواره یك اقلیت كه احكام دین را خوب مى فهمیدند و با فلسفه هر یك از مقررات دین آگاه بودند رهبرى مردم را از نظر مذهبى عهده دار مى شدند؛ در اسلام نیز چنین است و مانند وضع كنونى در آینده نیز اقلیتى از مسلمانان دانشمند عهده دار رهبرى مردم از لحاظ دینى خواهند بود و من یقین دارم كه این وضع تا روزى كه علم همگانى نشده است ادامه مى یابد. كتاب مناظره در رابطه با مسائل ایدئولوژى تألیف محمدى رى شهرى
  • خصم صوفی ۱۲:۰۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    موضع عارف و صوفی بزرگ عطار نیشابوری در باره ابن ملجم پیش از این گفتیم که مولوی در مثنوی اش بر اساس مذهب و مسلک جبر که عموم فلاسفه و عرفا قائل بدانند، ابن ملجم را از بزرگترین جنایت تاریخ بشری تبرئه می کند و به دروغ از امیر المؤمنین علیه السلام خطاب به ابن ملجم نقل می کند که: هيچ بغضي نيست در جانم ز تو زان که اين را من نمي‏دانم ز تو آلت حقي تو، فاعل دست حق كي زنم بر آلت حق طعن و دق! و نیز می گوید: یک سر مو از تو نتواند برید چون قلم بر تو چنین خطی کشید! یعنی مولوی معتقد است که در تقدیر ابن ملجم چنین نوشته شده بوده است که او قاتل امیر المؤمنین است، پس گناهی ندارد و یک مو از سر وی نمی توان کند! مولوی ظاهرا در این موضوع مثل موضوعات بسیار دیگر تحت تاثیر عطار نیشابوری بوده است که خود گفته است: هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم و یا گفته است: عطار روح بود و سنایی دو چشم او ما از پی سنایی و عطار آمده ایم عطار نیشابوری در منطق الطیر در اشعاری تحت عنوان شفقت علی علیه السلام با ابن ملجم چنین می گوید: چونک آن بدبخت آخر از قضا ناگهان آن زخم زد بر مرتضا می بینیم که عطار نیز عمل ابن ملجم را از سر جبر و قضای الهی و نه اختیار ابن ملجم می داند. عطار در ادامه در مسیر قباحت زدایی از عمل ابن ملجم می گوید: مرتضی را شربتی کردند راست مرتضا گفتا که خون ریزم کجاست شربت او را ده نخست آنگه مرا زانک او خواهد بُدَن هم ره مرا شربتش بردند او گفت اینت قهر حیدر اینجا خواهدم کشتن به زهر مرتضا گفتا به حق کردگار گر بخوردی شربتم این نابکار من همی ننهادمی بی او به هم پیش حق در جنت المأوی قدم مرتضا را چون بکشت آن مرد زشت مرتضی بی او نمی‌شد در بهشت عطار مدعی است که اگر ابن ملجم آن شربت را از علی علیه السلام گرفته و خورده بود، آن حضرت بدون ابن ملجم وارد بهشت نمی شد! و این البته بر خلاف همه مسلمات اسلامی و قرانی و شیعی در باره جنایتکاران تاریخ است. حتی در منابع اهل سنت به روایت احمد بن حنبل از رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده است که آن حضرت خطاب به امیر المؤمنین فرمود: شقی ترین در میان امتهای پیشین پی کننده شتر صالح بود و شقی ترین فرد در امت آخرالزمان قاتل توست. (بحار الانوار، ج 42 ص 237) ابن عباس می گوید: ابن ملجم از نسل قدّار پی کننده شتر صالح بود و ماجرای این دو یکی است. زیرا قدار در پی عشق زنی به نام رباب، شتر صالح را پی کرد و ابن ملجم هم به خاطر عشق به قطام امير المؤمنین را کشت.(همان) اما نکته قابل توجه تر در اشعار فوق الذکر عطار این است که او می خواهد با این افسانه سرایی اولین ظالم در حق محمد و آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین یعنی ابوبکر را تبرئه و تطهیر کند و مظلومیت امیرالمؤمنین را انکار کند. ببینید: بر عدو چون شفقتش چندین بود با چو صدّیقیش هرگز کین بود؟ آنک چندینی غم دشمن خورد با عتیقش دشمنی چون ظن برد چند گویی مرتضی مظلوم بود و ز خلافت راندن محروم بود چون علی شیرحق است و تاج سر ظلم نتوان کرد بر شیر ای پسر عطار در ابیات فوق با شیر خواندن علی علیه السلام می خواهد یکی از مسلّم ترین حوادث تاریخی اسلام را که غصب خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام و مظلومیت آن امام است انکار کند و نسبت به این موضوع تجاهل می کند که آن شیر خدا به خاطر حفظ اصل و کیان اسلام سکوت کرد و دست به شمشیر نبرد. بله این است موضع عرفان و تصوف در برابر ابن ملجم و غاصبان حق اهل بیت علیهم السلام و ....اما موضع شیعه در برابر ابن ملجم و اصحاب سقیفه و اولی و دومی و سومی و توجیه گران ظلم و جنایت اینان چیست؟ در زیارت مخصوصه حضرت امیرالمؤمنین چنین می خوانیم: لعن الله من قتلک و لعن الله من خالفک و لعن الله من افتری علیک و لعن الله من ظلمک و غصب حقک و لعن الله من بلغه ذلک فرضی به انا الی الله منهم برآء ...الحمد لله الذی جعل النار مثویهم و بئس الورد المورود. مولای ما امیر المؤمنین! خداوند قاتل تو و مخالف با تو و دروغزن بر تو را لعنت کند و نیز لعنت خداوند بر آن که به تو ظلم کرد و حقت را غصب نمود و لعنت خدا بر هر کسی که این را بداند و به آن رضایت دهد. من از همه اینان بیزارم. ... و خداوند را از این بابت که جهنم را که بد منزلگاهی است، جایگاه اینان قرار دارد، سپاس می گویم.
  • آنتی فیلسوف ۱۲:۱۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    اشعار دیگر از مولوی در باره جبر و نفی اختیار: گوش کنعان کی پذیرد این کلام که بر او مهر خدای است و ختام کی گزارد موعظه بر مهر حق کی بگرداند حدث حکم سبق؟ جناب مولاکم! نه مولانا بر اساس جبر دارد پسر گمراه نوح را تطهیر می کند. باز هم شعر از مولوی در دفاع از جبر می خواهید؟ ضمنا هر جا مولوی از اختیار سخن گفته منظورش همان نظریه کسب اشاعره است که برای توجیه جبرگرایی شان مطرح کرده اند.
  • قنرلوحسین ۱۲:۲۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    باسلام.انصافااقای نصیری مرد دوران دیده ای است.کمالاتتان روز افرون.
  • قنرلوحسین ۱۲:۲۴ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    باسلام.انصافااقای نصیری مرد دوران دیده ای است.کمالاتتان روز افرون.
  • محمد ۱۳:۰۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    ايشون مطالب فلسفي وعرفاني روخوب متوجه نشدن.
  • محمد ۱۳:۰۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    جناب ناشناس تمام ارزش فلسفه به اين هست كه خودانسان به اون دست پيداكرده وباتفكرخودش به اين مسايل رسيده.مانميتونيم مطالب علمي عقلي روتعطيل كنيم چون كه مخالف بادين هستش.اگرآقايون خيلي زرنگن بيان اشتباهات فلاسفه روجواب بدن نه اين كه ازريشه بزننش
  • ۱۳:۱۴ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    کدام روایات؟ آنهایی که سند درست و حسابی ندارند ؟
  • ۱۳:۱۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    همون روایات رو شما نمی فهمید مشکل اینجاست. به کلام حضرت امام در کشف الاسرار مراجعه کنید.
  • حامی نصیری ۱۳:۱۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    پس جواب 6 تا یادداشت حاج آقای وکیلی چی شد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نصیری کجاییییییی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ آبروی ما رفت !
  • ۱۳:۵۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    اقا محمد اشتباهات فلاسفه به قدری زیاد است که ریشه اش از بیخ و بن زده شده است مشکل انست که انصاف ندارید و همه را نادان فرض میکنید
  • هادی ۱۳:۵۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    آقای نصیری روی موج سلفی گری مدرن شیعی سواراست. دراخبار حداقل بایستی چند روایت رابا هم دید واظهار نظر کرد.صدحیف که امثال این جوانان آبروی مکتب اهل بیت رادربرابرانظار علمی می برند.مگر مکتب اهل بیت ترس از عقلانیت دارد.لذا روش آقای نصیری دربحث عین سلفی هاست
  • ۱۳:۵۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    مشتری مشرق نیستند یه مشت اعوان جناب وکیلی اند
  • ۱۴:۱۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    نه پسر جان! مخالفت کردند با این که فرق فلسفه یونان و اسلام را بعضی ها نمیگیرن! البته تقصیر خودشونم نیستا ...
  • ۱۴:۲۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    احتمالا تحلیلینونونو صدراییان را گفتی! ببم جان! وقتی فلسفه و عرفان کوچه بازاری بشه همین میشه! هر کی یه قرائت از خودش در میکنه!
  • ۱۴:۲۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    مرحوم مطهری گفت: خوارج مردند ولی روح خارجی گری حتی در شیعه هم وجود دارد! خوارج هم یک خصوصیت مهم داشتند! جها و سطحی دیدن منابع دینی!
  • فيلسوف ۱۴:۲۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    مرحوم علامه جعفری در مورد نظر مولوی در رابطه با جبر و اختیار میگوید :ص 278 ج اول شرح مثنوي : خلاصه نظر جلال الدین در این رابطه در کتاب مثنوی بقرار ذیل است : هنگامیکه مولوی از جهان طبیعی و انسان بالاتر می رود یعنی فعالیتهای روانی او از حدود کیفیتها و کمیتها و سایر نمودهای طبیعت در انسان و جهان تجاوز کرده به عالم ربوبی متوجه میشود انچنان جلال و کبریای خداوندی او را مبهوت و دهشت زده میسازد که در مقابل وجود اعلای خداوندی موجودی را نمیبیند گوئی در مقابل خداوند وجودی نمیتواند عرض اندام نماید کجا رسد که ان موجود از خود اختیار هم داشته باشد تقریبا می توان گفت مولوی در این حال جبریستاما انگاه که از جهان بالا فرود میاد انسانها را میبیند شخصیت را ملاحظه میکند مسئولیت را احساس میکند ارسال پیامبران و انزال کتب را مشاهده میکند پشیمانی از کردارها و خجلت و شرم و حیا را میبیند میگوید انسان اختیار دارد و گاهی هم در میان دو قلمرو جهان طبیعی و ماورای طبیعی میاستد گاهی به پایین گاهی به بالا می نگرد در نتیجه نمیتواند بمقتضای هر یک از ان دو قلمرو مطلب قاطعانه ای را بیان کند میگوید این نه جبرست جباریست
  • فیروز عدیلی ۱۴:۲۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    بسمه تعا لی شانه بنظر چنین می آید که نویسنده این مقاله نه از فلسفه متعالی و نه معارف اسلامی بویی برده باشد .و به احتمال بسیار زیاد در عمق فرمایشات امام روف نه اندیشیده است .بهتر است از اساتید این رشته ها بهره گیرد بلکه انشاالله توفیق شامل حال ایشان شود.این مقاله در عین حال اعتراض بر عقاید عرفانی و فلسفی امام خمینی است و گونه یی از تحجر وسلفی مابی و وهابیگری است و بویی از انعطاف پذیری تشیع را نمی دهد
  • ۱۴:۲۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    م. ح عزیز! شما همون اعجاز بودن اعجاز را با کجات فهمیدی؟! عقل هست که در مواجهه به اعجاز یا دلیل یا ... تسلیم می‌شود ! کلا شماها عقل را مرخص کردید بره خونشون! حرف اینه که خدا هست را با عقل فهم میکنی! وحی متذکر فطرت و عقل بشره! عقل تا بیدار نشه که چیزی نمیفهمه!
  • سجاد ۱۴:۳۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    روایات باید در کنار هم دیده بشه! برخورد گزینشی میشه همین! الناس اعداء ماجهلو! این بندگان خدا جوری بحث میکنن که نکنه خدای نکرده سهم مخلوقکم شه ! جالبه کسی نمیگه چرا اینجا قدرت و اراده الهی را ندیدی! و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی و ما تشائون الا ان یشاء الله حرف زیاده فهم کو؟!!
  • ۱۴:۳۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    رفته چهار تا شبهه دیگه پیدا کنه بندازه! پاسخ کجاش بود بنده خدا
  • ۱۴:۳۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    انصافا؟!! معنی انصاف هم فهمیدیم! :)
  • سجاد ۱۴:۴۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    در کتاب جنسیت و نفس نشر دفتر مطالعات و تحقیقات زنان این مسئله جواب داده شده. از ص 34 به بعد مطالعه شود.
  • lila ۱۵:۲۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    حضرت آقا! شما خیلی هوشمندانه هرچه دلتان خواسته به فلسفه و عرفان نسبت داده اید! بنده که بالغ بر پانزده سال است فلسفه می خوانم به چنین اراجیفی برنخورده ام! شما به ظرافت تمام بعضی از حرف هارا تحریف کرده و یا حذف فرموده و نتیجه ی دلخواه گرفته اید! حقا که سوفسطایی شرف دارد به شما. چه کسی گفته که واجب الوجود عین مخلوق است؟؟؟؟ این حرف های بی ربط را از کجای اسفار درآورده اید؟ لطف بفرمایید سری هم به شواهدالربوبیه بزنید تا گوشی دستتان بیاید و بهتر بتوانید سفسطه بفرمایید.
  • ۱۵:۳۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 1
    پسرجان معلومه که حامی وکیلی هستی و از جواب ندادن نصیری سوخته ای. بله جواب بعضی ها سکوت است! ضمن این که همین مقاله نصیری تکلیف مدافعان فلسفه و عرفان را روشن کرده است.
  • ۱۵:۳۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    اگر متوجه می شدند الان باید مثل آقای وکیلی مدافع پرستی بودند!
  • ۱۵:۳۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    خیلی روایت تکان دهنده ای است.
  • ۱۵:۴۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    این محمد فیلسوف رک و منصفی است و به بی دینی خودش اعتراف کرده
  • ۱۵:۴۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    کدام شبهه است که علامه وکیلی پاسخ نداده اند وقتی موضوع بهشتی بودن شمر و یزید و عمر سعد را حل کرده اند! فکر می کنم استاد وکیلی هم علامه به علم حصولی اند و هم علامه به علم حضوری!!!!
  • ابن فارسی ۱۵:۵۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    ابن عربی: پیامبر مرد و کسی را به عنوان جانشین خود تعیین نکرد! ابن عربی در کتاب فصوص الحکم (ص 163) می نویسد: "مات رسول الله صلى الله عليه و سلم و ما نص بخلافة عنه إلى أحدو لا عَيَّنَه لعلمه أن في أُمته من يأخذ الخلافة عن ربه فيكون خليفة عن الله مع الموافقة في الحكم المشروع. فلما علم ذلك صلى الله عليه و سلم لم يحجر الأمر" يعني "پیامبر صلی الله علیه و آله رحلت کرد و بر جانشینی کسی برای پس از خود تصریح نکرد و فردی را برای خلافت تعیین ننمود زیرا او می دانست که پس از او کسی هست که خلافت را مستقیما از پرودگارش بگیرد و در نتیجه از جانب خداوند خلیفه شده باشد و البته حکمش با شریعت موافق و سازگار باشد. پس چون چنین چیزی را پیامبر می دانست امر تصدی خلافت پس از خود را از کسی منع نکرد." یکی از شارحان معاصر و شیعی ابن عربی و البته جزء شیفتگان افکار و آرای وحدت وجودی این شیخ سنی،در پانوشتی بر این عبارت ابن عربی می نویسد: «شک نیست که رسول الله برای خود وصی تعیین فرمود و آن امیر المؤمنین علیه السلام بود چنانکه شک نیست که رسول الله در حین ارتحال تعیین خلیفه نفرمود زیرا چون قلم و کاغذ خواست، عمر گفت: کتاب خدا ما را کافی است و ان الرجل لیهجر [یعنی این مرد(پیامبر) هذیان و چرند می گوید] و کار به مشاجره و نزاع در حضور رسول الله کشید به تفصیلی که در کتب فریقین مذکور است.» یعنی شارح محترم بر خبط و خطای شیخ و مراد معرفتی و علمی اش تاکید می کند اما در ادامه در صدد توجیه و تخفیف این خطای ایمان سوز بر می آید و می نویسد: «و اگر خیلی جمود و سماجت در ظاهر لفظ بشود باید گفت که شیخ صاحب عصمت نبود و در اول کتاب تصریح کرد که گفت من رسول و نبی نیستم ولی وارثم و حارس آخرتم و چون صاحب عصمت و رسول و نبی نیست، کشف او را که اخذ از حق تعالی است به حسب معتقد و سوابق انس و الفت اشتباهی روی آورد.» در اینجا باید چند نکته را یاد آور شویم: 1. جای شکرش باقی است که این شارح محترم در اینجا به توجیه مضحک تقیه ـ که اکنون در میان دوستداران و پیروان معرفتی ابن عربی رایج است ـ متوسل نشد. 2. ظاهر لفظ گویا تر از این حرفهاست که نیاز به جمود و سماجت داشته باشد تا بتوان از آن سنی مسلک بودن ابن عربی را استنباط کرد. 3. ابن عربی در مواردی شأن خود را فراتر از انبیاء دانسته و مدعی اخذ معارف به طور مستقیم از خود خداوند است لذا هرگز این توجیه دوستداران و مریدان خویش را که چون معصوم نبوده است در مکاشفه اش به خطا رفته است، نمی پذیرد! بنا بر این شاگردان باید نگران عاق استاد و مراد و شیخ خویش باشند! 4.شارح محترم همچنان شیفته مکاشفات این مرد است اما در این مورد معتقد است که اشتباهی رخ داده است. بله فقط اشتباهی!! 5. در باره دیگر مکاشفات این مرد که شیفتگانش از جمله جناب ملاصدرا آن را فوق هر برهانی می دانند، در آینده نیز خواهیم نوشت.
  • محمد ۱۵:۵۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    بي دين نيستم جناب ناشناس دوم .ولي هربحثي موادو مطالب خودش روميخواد.ماكه نميتونيم بگيم هرحرفي كه مخالف حرف اهل بيت هست رونبايد بريم دنبالش.خيلي ازروشنگري هاي دردين ازطريق فلسفه است البته اگردرست فهميده بشه.خيلي ازمسايل وعلوم روبه راحتي نميشه ازسخنان اهل بيت به دست آورد مثلامفهوم وجود واين حاصل نميشه مگردرصورتي كه به شكل كامل وجامع درمورد اون بحث كرد وبه به قطعيقين بهترهم ميشه سخن اهل بيت رافهميد
  • سرمد ۱۶:۰۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    برادر یا خواهر عزیز! درود بر شما! اگر واقعا فکر می کنی این که بگوییم واجب الوجود عین مخلوقات است، حرف غلطی است، پس هنوز فلسفه را نفهمیده ای. بسیط الحقيقه کل الاشیاء و لیس بشئ منها پس یعنی چه؟ ان الحق المنزه هو الخلق المشبه یعنی چه؟ سبحان الذی اظهر الاشیاء و هو عینها یعنی چی؟ من نمی گویم این سگ خداست من می گویم غیر از خدا چیزی نیست یعنی چی؟ خلق موهوم است و کل ما فی الکون وهم او خیال ... یعنی چی؟ آری برادر هنوز فکر می کنی که فلسفه قائل به خالق و مخلوق و واجب و ممکن و .... از این قبیل حرفهاست. متاسفم که بگویم فلسفه را هنوز نفهمیده اید و زحمات اساتید خود را ضایع کرده اید.
  • ۱۶:۰۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    مدافع گوساله پرستی و بت پرستی و بدتر از کوساله و بت پرستی!
  • عمو ۱۶:۱۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    چشم اسلام روشن با این معتقداش که از هر بازی سخیفی برای به گند کشیدن بحث رویگردان نیستن و از هر چیز بی ربطی نتیجه منطبق بر امیال خودشونو میگیرن
  • رضی ۱۶:۱۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    مطلب فوق بر گرفته از کتاب مضحک و سخیف مغز متفکر جهان شیعه است که آقای نصیری در مقاله ای با عنوان "جابر بن حیان، واقعیت یا افسانه؟ پنبه اش را زده است. می توانید در اینترنت با سرچ تیتر آن را بیابید. البته آقای ری شهری هم در نقل این مطلب از کتاب مزبور دقت لازم را نکرده اند.
  • داداش برادر ۱۶:۱۴ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    آبجی! خودتان را ناراحت نکنید. لابد ملاصدرا برهان نیّر عرشی و یا مکاشفه ای لاهوتی در این زمینه داشته اند. برهان فلسفی و مکاشفه عرفانی، آیه و حدیث نیست که آدم بتواند کنارش بگذارد و یا توجیه و تاویلش کند!
  • عمو ۱۶:۱۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    یکم بیشتر توهین کنی کاملا شیر فهم میشه. منظور حدیث معلومه عامو جان. فقط زحمت نویسنده میشه تطبیقش بده با عقایدی که معتقده باهاش در تضاده. شما جای گشتن به دنبال احادیث مرتبط ترجیح میدین احادیثی رو پیدا کنین که بشه از توش یه اتهامی چیزی دشت کرد و چسبوند به یقه مردم. منظور من از پرسش نتیجه این بود عامو جان. گرچه امید نیست
  • ۱۶:۱۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    رازی هم فیلسوف رکی بوده و رسما گفته با وجود عقل هیچ نیازی به انبیاء نداریم.
  • عمو ۱۶:۱۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    عمو جان کسی به حدیث منفی نمیده. به برداشت "جعلی" شما از حدیث و تفسیر به رای شدیدتون منفی میدن
  • عمو ۱۶:۲۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    تعجب بیشتر بر شماست حضرات
  • هرکول 2 ۱۶:۲۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    حدیث شناسی کار امثال ملاصدرا است که در معنای حدیث "کذب الوقاتون" که پیرزنهای پا منبری هم می دانند که منظور تعیین وقت برای ظهور حضرت حجت سلام الله علیه است، گفته است یعنی تعیین وقت برای قیامت! بله جز فیلسوفان کسی حق ندارد سراغ حدیث برود!
  • عمو ۱۶:۲۴ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    محدث جان. برزگوار درباره شیخ انصاری که توی همین مشرق و مابحث قبلی مفصل صحبت شد. چرا به خلاف گویی ادامه میدید؟
  • عمو ۱۶:۲۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    آقای نصیری زحمت بکشن پاسخ خلاف گویی و تهمت زدنشونو اول بدن درباره بعدش بعدا صحبت میکنیم
  • عمو ۱۶:۲۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    بی معنی ترین جوابی که میتونستی بدی همین بود. بازی های ژورنالیستی نصیری رو تو سطح سخیف تر و نازل ترش ادامه ندید
  • ۱۶:۲۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    اگر با دقت!! آقای وکیلی مطالعه کرده بود الان مدافع سینه چاک صوفیانی چون ملاسلطانعلی گنابادی بود که در بیان السعاده اش می گوید: "چون تمام اجزاء عالم مظاهر اسماء خداوند است چه اسماء لطفیه و چه اسماء قهریه، پس هر معبودی را که انسان پرستش کند در حقیقت خدا را اختیارا پرستش کرده!! … پس انسانها در پرستش اختیاری خود[نسبت به همه چیزها ] همچون ابالسه که ابلیس و شیطان را پرستش می‏کند، و کهنه که جن و اجنه را پرستش می‏کنند، و زردشتیه که عناصر را پرستش می‏کنند، و وثونیه و بت‏ پرستان که آب و هوا و زمین و موالید ثلاثه را پرستش می‏کنند و سامریین که احجار و سنگ‏ها و اشجار و نباتات را پرستش می‏کنند، و بعضی از هندوها که گاو و حیوانات را پرستش می‏کنند، و مثل فرعونیان و جمشیدیه که انسان را پرستش می‏کنند، و مثل صائبیه که ستارگان را پرستش می‏کنند، و باز مثل اکثر هندوها که ملائکه را پرستش می‏کنند، و پرستش کنندگان ذَکَر و فرج مثل بعضی از هندوها که ذکر و فرج انسان را پرستش می‏کنند، و گروهی دیگر که آلت و ذکر «مهادیو» را که فرشته بزرگیست پرستش می‏کنند, و بعضیها که آلت زن خود را پرستش می کنند، تمام اینها پرستش خداست، چون همه مظاهر اسماء و صفات خدا را پرستش می‏کنند، پس خدا پرست هستند!ولی نمی فهمند!"
  • عمو ۱۶:۲۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    ای بابا. عمو جان این بحث که قبلا تمام و کمال انجام شده. یه ذره جمع کنید خودتونو
  • عمو ۱۶:۳۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    صبر کن تا بیاد.
  • حسین قنبرلو ۱۶:۳۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    باسلام.کسانی که نصیریرو باروزنامه نگاری میشناسن خودشون حتماکارگرشهرداری ورفتگری بیش نیستن.
  • محقق ۱۶:۳۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    دکتر قاسم غنی: در نظر عارف کامل، دیانت اسلام با بت پرستی یکسان است! از جمله انحرافی ترین اصول عرفان مصطلح و تصوف که از نتایج نظریه وحدت وجود است، پلورالیسم (تکثر گرایی) دینی و صلح کل بودن است. عقیده ای که عارفانی چون ابن عربی، مولوی و حافظ از آن بارها سخن گفته اند. دکتر قاسم غنی از مورخین تصوف می گوید: “در نظر عارف کامل همه ادیان و مذاهب یکسانند و برای هیچ یک ترجیحی قائل نیست یعنی دیانت اسلام با بت پرستی یکسان است و کعبه و میخانه و صمد و صنم یکی است و صوفی پخته هیچ وقت ناظر به این نیست که انسان پیرو چه مذهبی است یا صورت عبادت او چیست.” دکتر غنی می افزاید: ”تصوف واقعی هیچ وقت زیر بار تعصب و تحزّب فرقه ای بر فرقه ی دیگر نمی رود و از جنگ هفتاد و دو ملت دوری می جوید، به عقیده صوفی یک حقیقت کلی و یک وجود حقیقی و واقعی در تمام عالم منبسط است که ما به الاشتراک و سبب تحقق تمام موجودات همان است و خارج از آن چیزی نیست یعنی هر چیزی در حد خود داری جزئی و پرتوی از آن حقیقت کلی هست پس عالَم من حیث المجموع کمال مطلق است ولی هیچ چیز هم به تنهائی کمال مطلق نیست، واضح است که پیرو چنین عقیده در هر ذرّه ئی چیزی از خدا یعنی جزئی از کمال مطلق می بیند و زبان حالش این است که: «در هر چه نظر کردم سیمای تو می بینم» زیر بار تعصب و ترجیح فرقه ئی بر فرقه ی دیگر نمی رود و فرقی میان مسجد و میخانه نمی نهد و نه فقط با هفتاد و دو ملت بلکه با عالم وجود در صلح و آشتی است زیرا منظور صوفی کامل شدن است و می خواهد مظهر کمال مطلق که خدا است بشود و چون مطلق منبسط در همه اشیاء است و هر چیزی در حدّ معینی مظهر کمال است پس همه چیز را دوست دارد و هیچ عقیده ای را غلط نمی شمارد و اختلاف مذاهب را اختلاف در رنگ و صورت می شمارد و صلح کلّ می طلبد.” و نیز می نویسد: «چون صوفی با وسعت نظر به عالم نگاه می کند و همه کائنات را مظاهر کمال مطلق می شمارد و در هر طریقه و فکری به حقیقتی قائل است، هر دین و هر مذهب و هر مسلکی را احترام می کند و از آن چیزی التقاط می کند ولی به آن دلبستگی دائمی پیدا نمی کند بلکه چون به آنجا رسید از آنجا می گذرد. تمام فرق و مذاهب و فلسفه ها در چشم عارف در حکم نردبان است که به مدد آن می خواهد بالا برود، همین که بالا رفت دیگر با نردبان کاری ندارد و بدون دلبستگی و علاقه و تعصب آنرا رها می کند. به قول مولانا رومی: عارف مذهب مخصوصی ندارد بلکه خدا مذهب اوست که: مذهب عاشق ز مذهبها جدا است/عاشقان را مذهب و ملت خدا است )تاریخ تصوف در اسلام، ج ۲، ص ۴۲۶، ۴۲۸ و ۴۳۲)
  • طلبه ۱۶:۵۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    بنده اگر چه هم موضع با اقای نصیری هستم اما موافق بحث روایی کردن نیستم چون عموم مدافعان فلسفه و عرفان آنچنان متصلب و متعصب هستند که صریح و یا غیر صریح و به شکلهای مختلف به رد روایات می پردازند و این باعث می شود که از دایره ایمان خارج شوند چرا که اهل بیت علیهم السلام فرموده اند: الراد علینا کالراد علی الله. و نیز فرموده اند: امام صادق علیه السلام: حَدِّثُوا النّاسَ بِما يَعرِفونَ ، ودَعوا ما يُنكِرونَ ؛ أ تُحِبّونَ أن يُسَبَّ اللّه ُ ورَسولُهُ ؟ ! قالوا : وكَيفَ يُسَبُّ اللّه ُ ورَسولُهُ ؟ قالَ : يَقولونَ إذا حَدَّثتُموهُم بِما يُنكِرونَ : «لَعَنَ اللّه ُ قائِلَ هذا» ، وقَد قالَهُ اللّه ُ عزّ وجلّ ورَسولُهُ صلي الله عليه وآله . یعنی برای مردم احادیثی را بگویید که می پسندند و آنچه را که نمی پسندند برای آنها نگویید. آیا دوست دارید که به خدا و رسولش دشنام داده شود؟ اصحاب به امام علیه السلام عرض کردند: چگونه به خدا و رسولش دشنام داده می شود؟ امام فرمود: وقتی احادیثی را که نمی پسندند برایشان می خوانید: می گویند: خدا گوینده اش را لعنت کند، و این در حالی است که گوینده این احادیث خدا و رسولش هستند. بنا بر این به نظر می رسد احتیاط در این است که برای این جماعت شیعه مدافع فلسفه و عرفان کمتر روایت و حدیث خوانده شود تا خدای نکرده به ورطه ردّه گویی نیافتند.
  • محمود ۱۷:۰۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    جناب روح سلام و عرض ادب فلاسفه و عرفا غلط کرده اند که این آیات و روایات را فهمیده باشند یا به کنه آن پی ببرند. زیاد خوش خیال نباش ...
  • محمود ۱۷:۰۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    و در تکمیل حرف جناب فرزین این نکته نیز ضروری به نظر می رسد که فلسفه نیز بیجا کرده که معراف دین را دزدیده و به نام خود با برهانهای چرند و بچه گول زن به نام معارف دین به دیگران قالب کنه... جناب فرزین درست میگه.
  • محمود ۱۷:۱۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    السلام علی شیخ محی الدین رئیس ... پرستان سلام بر ملاصدرایی که عشق به.... رو را عشق به خدا دانسته و تازه او هم مثل مولوی تقیه میکرده و الا معلوم نیست دامنه عشق به خدا را تا چه چیزهایی توسعه می‌داده است. سلام بر آن بایزیدی که خودش را عین خدا دید. سلام بر آن حلاجی که با ندای اناالحق بالای دار رفت و مثل عیسی که خدا بود ولی اعدام شد او هم اعدام شد نعوذ باالله سلام بر مریدان بایزید ها و حلاجها و مولوی ها و محی الدین ها خدا شما را با آنها محشور کند چرا که شماها لیاقت حشر با محمد و آل او را ندارید.
  • سید مرتضی شجاعی ۱۷:۳۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    جانم فدای حضرت امام روح الله که ارادتشون نسبت به ساحت مقدس معصومین روشن است البته برای کسانی که از بینایی برخوردار باشندو بغض ایشان هم نسبت به اعدائ اهل بیت و حتی منکرین فضائلشان روشن است اینها تهمت های ناروایی است که سالها ست به کسانی که نسبت به اهل بیت و ولایتشان معرفت دارند زده میشه .
  • رسول ۱۷:۵۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    به با یزید برس بعد منکرش باش.بر دوش با یزید رسالت نبود بدان خاطر آن گفت که نباید میگفت.ولی رسول لله با دریای معرفت هم بر خود مسلط بود.بایزید از برکت رسالت رسول لله به آن رسید.با مدعی مگوییم اسرار عشق و مستی.بالاترین درجه از آن رسول لله است و امامان معصوممان.این را بایزید فهمید که شد بایزید.به هر منبعی اکتفا نکنید خداوند عقل را برای تفکر قرار داد تا دریابی.
  • رسول ۱۸:۳۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    هر که را اسرار حق آموختن/مهر کردندو دهانش دوختن.اما برخی اسرار گفته شد تا برخی بفهمند که همان بهتر که گفته نشود.چون هر کسی را ظرفیتی هست.حلاج و بایزید عطار و مولوی و خیلیها نباید زبان میگشودند.تا اینگونه نامهری در حقشان نشود. اگر من درکی از کلمه لا اله الا الله بگویم به جرم خلوص در ایمان کافرم خواهند خوان.حالا شما هی بگویید این بزرگان کفر میگفتند.
  • میترا ۱۸:۳۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    اگر انسان مجبور است پس هیچکاری نباید سزا وجزا داشته باشد
  • عامو ۱۸:۴۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    آره این عمو و رفقایش قبلا گفته اند که شیخ انصاری این حرفها را نمی فهمیده و حق نداشته در باره فلسفه و عرفان نظر بده و فلاسفه و عرفا را گمراه و آثارشان را گمراهی بداند!
  • سید جواد ۲۰:۱۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    لایک به عمو
  • سید جواد ۲۰:۳۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    خواهر گرامی اقای وکیلی به این سوال شما در پایگاه اطلاع رسانی "عرفان و حکمت در پرتو قرآن و حکمت" پاسخ داده‌اند، اگر مایل بودید می‌توانید به آنجا مراجعه کنید. و توصیه برادرنه‌ی حقیر به شما این است که مبنای تفکرات خویش را بر پایه نقل‌ قول افراد نگذارید زیرا ایشان فهم خود را نقل می‌کنند(همه اینگونه هستند،بنده هم در نقل قول همین‌طور هستم)، اگر طالب فهم اصل حرف هستید باید به خود سخن و سخنگو مراجعه کنید. حتی اگر ملاصدرا چنین حرفی زده باشد شما بر مبنای استدلال نمی‌پذیری و با این وجود اگر جای دیگر حرف درستی هم زده باشد بر همان مبنای استدلال و تعقل می‌پذیری این فرهنگ "اگر یک اشتباه کرد پس من با کل عقایدش مخالفم" فرهنگ افراد به دور از تعقل و تعمق است ان شاالله عاقبت به خیر شوید
  • ۲۱:۵۴ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    امام علی هم در نهج البلاغه می فرماید زنها ناقص العقلند. با این حرفها میشه به جنگ حقیقت رفت؟ نه مراد امام علی همون چیزی هست که شما می فهمید و نه مراد ملاصدرا که پیرو مکتب علی است
  • ۲۱:۵۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    نوشته . به سایت عرفان و حکمت در پرتو قرآن و ... مراجعه کنید
  • ۲۱:۵۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    بعضی وقتها سکوت عبادته . نصیری با سکوت در برابر وکیلی داره عبادت می کنه چون اگه حرف بزنه خراب می کنه
  • ۲۲:۰۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    ممنونم واقعا ممنونم از آقای نصیری که موجبات خنده و شادی ما را - حتی زمانی که نمی توانند پاسخ وکیلی را بدهند - فراهم می کنند.
  • ۲۲:۱۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    بیشمار لعنت....
  • ۲۲:۱۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    احسنت...
  • محمد ۲۲:۳۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۴
    0 0
    امام خامنه ای:مکتب صدرالمتالهین همچون شخصیت و زندگی خود او مجموعه ی چند عنصر در هم تنیده و گرانبهاست.در فلسفه ی او از فاخرترین عناصر معرفت یعنی عقل منطقی،و شهود عرفانی ولی قرآنی در کنار هم برگرفته شده است.(منبع:khamenei.ir)
  • طلبه سطح 4 از قم ۰۰:۰۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    0 0
    وقتی امر دایر بشه بین فهم ضعیف و متحجرانه نصیری از روایات و فهم علامه طباطبایی و علامه حسن زاده و امام خمینی کبیر باید حتما طرف این عرفا و فیلسوفان بزرگ جهان اسلام را گرفت. چون هم مومن تر و هم با تقوا تر و هم باسواد تر و هم اعلم تر و هم اسلام شناس تر هستند.
  • ۰۰:۰۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    0 0
    به کارگرا و رفتگرها توهین نکن . هر شغلی برا خودش مهمه . اگه یک هفته رفتگر نباشه بوی آشغالها همه جا رو میگیره . اینقدر اهل بیت اهل بیت می کنید یکم از اهل بیت، اخلاق و شعور و ادب و احترام یاد بگیرید.
  • ۰۰:۱۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    0 0
    دکتر قاسم غنی ، مزخرف گفته . کی قاسم غنی رو قبول داره آخه ؟؟
  • ۰۰:۱۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    0 0
    طلبه برو صرف ساده رو خوب بخون مردود نشی. فعل ضرب رو صرف کن ببینم
  • ۰۰:۱۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    0 0
    جالب بود . کلی خندیدم
  • حميد ۰۶:۲۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    0 0
    سلام از آقاي نصيري انتظار مي رفت پاسخ 6مقاله مسبوق را ارائه مي دادند كه ندادند مطالبي هم كه زديد با معلوم شد كه مقدمات فسلفه را هم ايشان نخوانده اند عزيزم اين سنخيتي كه شما ازش دم ميزنيد با مراد فلاسفه دوتاست در جلسه اي در اصفهان كه بنده چند قدمي استاد... يكي از مدافعين تفكيك بودند نشسته بودم ايشان حتي دور و تسلسل راهم قبول نداشتند .ايشان مدافع جدي تفكيك بودند به نظر مي رسه كمتر كسي مقالات را ميخواند و تحليل ميكند اين از نحوه پاسخ ها معلومه يا تمسخر يا تحقر كه تو نميداني من ميدانم خدايا اندك ديني كه برايم مانده را بخاطر اهانت به بزرگانت مگذار از كف بدهم ما همچنان منتظر 6جواب از آقاي نصيري هستيم نه يه كلام كمتر نه يك كلام بيشتر!!!
  • حسین ۰۷:۲۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    0 0
    آیا از نظر آقای نصیری امام خمینی،علامه طباطبایی،آیت ا...جوادی،شهید مطهری وعلامه حسن زاده کافر ومشرکند و فقط ایشون معارف اهل یبت رو درک کردند.یادتون برخی آقایون لیوان آب مصطفی خمینی رو نجس میدونستند
  • علیرضا ۰۹:۴۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    0 0
    احتمالا اکثر یا همه نظر دهندگان از پیروان اهل بیت ع هستند ما میگوئیم مرام ما اینست که هرچه اهل بیت می گویند را حق میدانیم «محقق لما حققتم مبطل لما ابطلتم» تمام احادیثی که در رد فلسفه مطرح کردن احادیث فلسفی اهل بیت بود. شناخت خداوند را هم باید از اهل بیت آموخت که میشود «عرفان اهل بیت». تمام علمایی چون آیت الله بهجت، امام خمینی، سید بن طاووس، آیت الله سید علی قاضی و و و عرفای پیرو مکتب اهل بیت بوده اند.
  • مهدی ۰۹:۵۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    0 0
    جناب نصیری نگرش روزمرگی در روزنامه نگاری را با تعمق در بیان فیلسوفان وعرفا اشنباه گرفته وباسطحی نگری ایشان به جملات تقطیع شده بدون توجه به مقدمه وموخره آن جمله ها به داوری نشسته و جای استنباط کلی وفهم سخن با پوسته کلام برخورد اخباری گری میکندا ز دید ایشان با این تاویل ظاهری حتی حافظ و یا امام ره خدای ناکرده.. چون امام فرمودند من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم چشم بیمار تورا دیدم بیمار شدم با تعابیر این ساده اندیشان حتما حضرت امام ره به عشق زمینی گرفتار بودند !!!!!!ا
  • مهدوی ۱۲:۰۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    0 0
    لطفا شما ادم پرمغز دیگر تعابیر ممکن از این احادیث را بفرمایید تا ما هم استفاده کنیم
  • ۱۲:۰۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    0 0
    تو نمیدانی و نمیفهمی و فقط ما میدانیم منش و روش جماعت فیلسوف و صوفی است
  • ۱۲:۰۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    0 0
    از کی تا بحال قمیها از امریکا دامنه شون ثبت میشه طلبه سطح 4 وقتی میگه "اعلم تر"! باید بفرستیش بره آلاسکا بفروشه. اعلم تر!!!!
  • ۱۲:۱۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    0 0
    سید مرتضی از حضرت عسگری علیه السّلام نقل می کند که آن حضرت مخاطبه فرمود با ابی هاشم جعفری و فرمود: زود باشد که بیاید زمانی بر مردم که صورت های آنها خندان باشد و دل هایشان تاریک. سنت و عمل خوب در نزد آنها بدعت و بدعت و عمل زشت سنت باشد. مؤمن در بین آنها کوچک و فاسق بزرگ گردد، رؤسای آنها نادان و ظالم باشند و علمای آنها به جانب ظالمین روند؛ اغنیا از توشه فقرا بدزدند و کوچکان آنها مقدم شوند بر بزرگان. هر جاهلی در نزد آنها دانشمند، و حیله گر نزد آنها فقیر نماید، بین مخلص و مرتاب تمیز ندهند ، علمای آنها بدترین خلق خدایند در زمین، زیرا میل نمایند به فلسفه و تصوّف. قسم به خداوند که ایشان اعراض کنند از حق، و اهل تحریف می باشند. مبالغه می کنند در دوستی مخالفین ما، و گمراه می کنند شیعیان و دوستان ما را، اگر منصبی را دارا شوند، از رشوه گرفتن سیر نشوند و اگر ذلیل شوند عبادت نمایند خدا را از روی ریا؛ بدانید اینان راهزن مؤمنین می باشند و خوانندگان به سوی راه بی دینان هستند، پس کسی که ادراک کند آنها را باید از آنها بر کنار باشد و نگهداری کند دین و ایمان خود را. پس فرمود ای اباهاشم ! آنچه گفتم حدیث فرمود پدرم از پدران خود از حضرت صادق علیه السّلام و از اسرار ما است مخفی بدار آن را. (مستدرک ج 11)
  • وحیدی ۱۴:۰۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    0 0
    اشتباهی منفی دادم
  • دانشجو ۱۵:۴۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    0 0
    از تمامی هم حق طلبان می خواهم که به این لینک رفته تا حق برایشان روشن شود. از مشرق هم می خواهم که این نظر را منتشر کند(هر چند که چند بار فرستادم و منتشرش نکرده). پاسخ امام خمینی (ره) به منتقدین فلسفه و عرفان لینک فایل ویدیویی : http://www.yasintv.com/musicvideo.php?vid=2d199f39a در پایان از همه عاشقان اهل بیت علیهم السلام می خواهیم که بقیه جلسات تفسیر سوره حمد امام را استفاده کنند. یا علی
  • ۱۶:۰۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    0 1
    احسنت ناشناس این جوابت دنیا می ارزید طلبه امریکایی برو ضرب صرف کن
  • ۱۶:۲۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    0 0
    شاگرد مکتب گوساله پرستی صحیح تر است .
  • lila ۱۶:۲۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    0 0
    جناب سرمد شما پس و پیش این مقدمات را حذف کرده اید تا از مقدمات فاسد خودتان یک قیاس به ظاهر سالم تشکیل دهید. هرچند گفتن این حرف ها دردی از شما دوا نمی کند و کسی که خود را به خواب زده با این حرف ها بیدار نمی شود، اما جهت خوانندگان محترم و بی طرف عرض می کنم که این بسیط الحقیقه درباره ی وجود محض است نه ماهیت. کجای فلسفه برای خداوند ماهیت قائل شده اند که شما سگ را العیاذ بالله با خداوند.... حتی ارسطو هم که توحیدش شباهتی به توحید اسلامی ندارد، خدا را محرک نامتحرک خوانده و به این وسیله بین خداومخلوقات تفاوت قائل شده. خداوند منزه از ماهیت است و از وجود بسیط و یگانه ی خود به ماهیات مخلوقات افاضه فرموده و اگر شما قائل به وجودی غیر از وجود واجب الوجود باشید دچار شرک و هذیان شده اید. بفهمید عزیزمن! بفهمید! الکی جدل نکنید.
  • ۱۶:۳۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    0 0
    مکتب گوساله پرستی حق است برای چه ازمکتب اهل بیت دفاع میکنی؟
  • ۱۶:۳۴ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    0 0
    عمو جان برو زنجیر از پشت کوه وردار بیار ....
  • ۱۶:۳۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    0 0
    احسنت .
  • ۱۶:۳۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    0 0
    2 تا اشکال رو بیان کن و مهمل نباف .
  • ۱۶:۳۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    0 0
    هر چه بیشتربنویسی ...فلاسفه میسوزه !
  • ۱۶:۳۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    0 0
    یک مجري صدا و سيما در مورد جريان تاسف آور تجاوز به دختری در هند در وبلاگ شخصي اش نوشته: اين بد پوشي زنان است كه باعث تحريك مردها ميشود و آرامش روحی مردان را بهم ميزند...!
  • ۱۶:۳۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    0 0
    شمامشقاتو نوشتی اینجا نظر میدی ؟
  • ۱۶:۴۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    0 0
    مرگ بر گوساله پرستان !
  • ۱۶:۴۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    0 0
    آقای وکیلی پاسخ داده اند : گوساله پرستی = خداپرستی است>؟ !
  • ۱۶:۴۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    0 0
    مگر فلاسفه معنی انصاف رو اصلا می فهمند ؟
  • ۱۶:۴۴ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    0 0
    راست میگه برادر نصیری خوب متوجه نشدند وگرنه مثل وکیلی هم قبول باید داشته باشه !
  • ۱۶:۴۴ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    0 0
    جواب گوساله پرست را نمی دهند !
  • ۱۶:۴۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    0 0
    لا یعرف الحق باالرجال !
  • ۱۶:۴۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    0 0
    کلیه فلاسفه و عرفا
  • ۱۶:۴۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    0 0
    + و سلام بر مظلومی امام زمان ...
  • ۱۶:۴۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    0 0
    امام خامنه ای : مخالفت با عقیده ی بنده نشانه مخالفت با نظام اسلامی نیست .
  • ۱۶:۵۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    0 0
    به آلاسکا فروشان توهین نکن ...
  • محمود ۲۳:۴۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    0 0
    زشته مسخرش نکنید... درسته که بی سواد بازی در آورده ولی همه از این نوع اشتباهات دارند... تازه تو حوزه به جای دکترا می گن سطح 4 یعنی شما به دکتر مملکت توهین کردید. البته یک نکته جالب تو پاسخ این آقای سطح 4 هست و اونم اینه که ایشون داره از مرجحات صفات راوی در باب تعادل و تراجیح اینجا استفاده می کنه و این علامت بی سوادی این آقای دکتره که این مرجحات مال تعارض روایاته نه تعارض اجتهادات.
  • محمود ۲۳:۴۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    0 0
    آقای نصیری ادامه بده تا بت فلسفه و عرفان شکسته بشه......
  • ۲۳:۵۴ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    0 0
    منش اهل عرفان و فلسفه همیشه معقول تر و عالمانه تر بوده و هست. و این تهمت ها فرار به جلو است آقای ناشناس.
  • ۲۳:۵۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    0 0
    مخالفت یک ژورنالیست با امثال.... در مسائل تخصصی علوم اسلامی نشان بی تقوایی است.
  • ۲۳:۵۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵
    0 0
    واقعاً منم مردم از خنده. فکرشو بکنید 30 تا تهمت و مطلب کذب آدم بگه، بعد به مناسبت شهادت امام رضا دوباره با پر رویی تمام مطلب منتشر کنه !!! خدایاااااااااااااااااااا
  • ۰۰:۰۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۶
    0 0
    اینهایی که نام بردی با رسول الله و اهل بیت محشور می شوند و تو و امثال تو با مهدی نصیری و حسن میلانی و سیدان !!!
  • ۰۰:۰۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۶
    0 0
    جالبه که با توجه به 6 یادداشت قبلی استاد وکیلی ، آقای نصیری به این نتیجه رسیده که باز چند روایت را ترجمه کند بدون هیچ کار علمی و اجتهادی. ما هم که اخباری هستیم باید بگوییم چشم فلاسفه و عرفا کافرند.
  • ۰۰:۱۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۶
    0 0
    تهمت زدن حرام است و گناه کبیره است. تهمت از غیبت بدتر و غیبت از زنا بدتر است. هیچ وقت استاد وکیلی از گوساله پرستی دفاع نکرده. کتاب ایشان با همین موضوع را در سایتشان ببینید : تحریفهای تفکیکیان پیرامون حکمت و عرفان / دفتر اول: پرستش گوساله در فرمایش علامه حسن زاده آملی / تألیف شیخ محمدحسن وکیلیhttp://www.erfanvahekmat.ir/wp-content/uploads/2012/12/tahrifha-goosaleparasti-1.pdf جایی که دفاع از گوساله پرستی است را بگویید. تهمت و دروغ بی خودی ردیف نکنید، دوستان بی تقوا. مشرق منتشر کن جون عزیزت.
  • ۰۰:۱۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۶
    0 0
    پاسخ به این تهمتی که به ملاصدرا زده اند : http://www.erfanvahekmat.ir/nothing/note-16
  • ۰۰:۱۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۶
    0 0
    این که کاملاً جعل روایاته. خیلی تابلو هم هست که روایاتش جعلیه. تو نسخه های قدیمی کتاب این روایات اصلاً نیست.
  • رسول ۰۰:۱۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۶
    0 0
    خواهر گرامی انسان امام نیست که معصوم باشد و حتما حق بگوید ملاصدرا هم شاید اینجا اشتباه کرده.بعدا لفظ حیوان برای مرد هم هست نمیتوان فقط برای زن به کار برد.انسان حیوانیست ناطق حالا چه زن چه مرد.
  • رحمان ۰۰:۲۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۶
    0 0
    بسم الله الرحمن الرحیم آیا ملاصدرا زنان را حیوان می‌داند؟ یکی از شبهات عجیبی که چندی است دربارة مرحوم صدرالمتألهین مطرح شده این است که وی زنان را انسان نمی‌داند و حیوان می‌شمرد. مخالفان با این مطلب نیز سعی در پائین آوردن مقام و منزلت علمی صدرالمتألهین نموده و ادّعا می‌کنند که سخنان وی قابل اعتماد نیست. یکی از ایشان در فرازی می‌گوید: «تأسّف بار اینکه ملاصدرا در اسفار به طور صریح زنان را جزء حیوانات دانسته است . آیا این نیز از همان مطالب بلند و دقیق فلسفه است که هیچ خدشه‌ای نمی‌توان به آن وارد ساخت؟ » و سپس عبارت ملا صدرا را آورده و در پایان نوشته‌است: «آیا کسانی که در رابطه با مسائل ساده و محسوس چنین سخن می‌گویند می‌توان به نظرات آنها در معقولات اعتماد نمود.» (مجله‌ی مکتب وحی، شماره پنجم، رویای تعقل، ص ۶۰ و ۶۱) پاسخ: سزاوار است اوّل عین عبارت ملاصدرا را بیاوریم و سپس به بررسی آن بپردازیم. ایشان در جلد هفت اسفار در فصل چهارده از موقف ثامن که دربیان عنایت الهی در خلقت زمین و منافع آن است و بر اساس آیات قرآن کریم یک به یک حکمت‌های خلق زمین را بیان می‌کند(الفصل «۱۴» فی عنایته تعالى فی خلق الأرض و ما علیها لینتفع بها الإنسان‏)، می‌فرماید: «و منها تولد الحیوانات المختلفة؛ وَ بَثَّ فِیها مِنْ کُلِّ دَابَّةٍ* بعضها للأکل وَ الْأَنْعامَ خَلَقَها لَکُمْ فِیها دِفْ‏ءٌ وَ مَنافِعُ وَ مِنْها تَأْکُلُونَ و بعضها للرکوب و الزینة وَ الْخَیْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَمِیرَ لِتَرْکَبُوها وَ زِینَةً و بعضها للحمل وَ تَحْمِلُ أَثْقالَکُمْ إِلى‏ بَلَدٍ لَمْ تَکُونُوا بالِغِیهِ إِلَّا بِشِقِّ الْأَنْفُسِ إِنَّ رَبَّکُمْ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ و بعضها للتجمل و الراحة وَ لَکُمْ فِیها جَمالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَ حِینَ تَسْرَحُونَ و بعضها للنکاح وَ اللَّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً و بعضها للملابس‏ و البیت و الأثاث وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ جُلُودِ الْأَنْعامِ بُیُوتاً تَسْتَخِفُّونَها یَوْمَ ظَعْنِکُمْ وَ یَوْمَ إِقامَتِکُمْ- وَ مِنْ أَصْوافِها وَ أَوْبارِها وَ أَشْعارِها أَثاثاً وَ مَتاعاً إِلى‏ حِینٍ.» (الحکمة المتعالیة فى الاسفار العقلیة الاربعة، ج‏۷، ص۱۳۷) آنچه موجب سوء برداشت مخالفین عرفان و حکمت گشته این فقره از عبارت است: « و بعضها للنکاح وَ اللَّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً» (= خداوند برخی از حیوانات را جهت نکاح آفرید؛ چنانکه در آیه شریفه می‌فرماید: وَ اللَّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً خداوند برای شما از خودتان همسرانی قرار داد.) مخالفین چنان پنداشته‌اند که از این عبارت استفاده می‌شود که مرحوم ملاصدرا زنان را از دائره‌ی انسان‌ها خارج دانسته و آنها را حیواناتی می‌شمارد که به خاطر انسان‌ها (یعنی مردان) خلق شده‌اند. ولی آیا واقعاً این عبارت چنین می‌گوید؟ هر کس که آشنائی ابتدائی با علوم اسلامی داشته باشد و مثلاً کتاب جامـع المقدّمات را خوانده باشد می‌داند در اصطلاح منطق و حکمت، حیوان به معنای «جسم نامی حسّاس متحرّک بالاراده» است و به این اصطـلاح همه انسان‌ها چه زن و چه مرد حیـوان مـی‌باشند و هـمه طـلّاب پایه أوّل در حوزه می‌دانند تعریف انسان در علم منطق «حیـوان ناطـق» است. حیوان در فارسی عامیانه به معنای جانداران متحرک غیر از انسان است، ولی در اصطلاح علوم عقلی و بلکه در زیست‌شناسی به معنای جاندار متحرک می‌باشد و اختصاصی به غیر انسان ندارد و لذا منطقیان حیوان را جنس و انسان را نوعی در تحت آن می‌شمارند. مرحوم ملاصدرا نیز در سرتاسر اسفار از همین اصطلاح استفاده می‌نمایند و انسان را حیوان ناطق و دیگر حیوانات را «حیوان عجم» یا «حیوان صامت» می‌نامند و مکرراً در اسفار با تعابیری چون «الانسان و سائر الحیوانات» یا «الانسان و غیره من الحیوانات» برخورد می‌کنیم. پس ریشه‌ی تحریف معنوی کلام صدرالمتألهین این است که مخالفان با این اصطلاح ساده ناآشنا بوده و نفهمیده‌اند که اگر زنان را در فلسفه جزء حیوانات بشمارند بدین معناست که زنان نیز همچون مردان موجوداتی جاندار و متحرک می‌باشند. مرحوم ملاصدرا در عباراتی که گذشت فقط در مقام تفسیر برخی از آیات قـرآن است که می‌فرماید یکی از نعمت‌های خداوند آنست که برای هر انسانی زوجی از جنس خودش از موجودات جاندار و متحرک (از حیوانات) خـلق نموده است؛ پس یکی از منافع زمین خلقت حیواناتی است که در زواج و نکاح مفید می‌باشند. چنانکه روشن است در این عبارت ملاصدرا هیچ صحبتی از زنان به میان نیامده است و به اطلاق خود هم شامل خلقت مردان برای زنان و هم شامل خلقت زنان برای مردان می‌شود و خلقت هر یک (که هر دو نیز از به اصطلاح فلسفی از حیوانات می‌باشند) نعمتی برای دیگری است. باری بی‌دقتی‌ها و بی‌تقوائی‌های مخالفان عرفان و حکمت همواره سبب سوء برداشت‌های عجیبی از کلمات بزرگان شده و موجب گردیده که خود و دیگران را از فیض کلمات درربار بزرگان محروم نمایند تا جائیکه نویسنده مزبور به جهت تفکیک‌نکردن بین حیوان به معنای منطقی و حیوان به معنای متـداول در فارسی، تهمتی بزرگ به مرحوم ملا صدرا زده و ادعا کرده ملاصدرا به طور صریح زنان را از حیوانات می‌شمارد.
  • ۰۰:۲۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۶
    0 0
    نصیری مشق هاشو نوشته ؟! سرمقاله هاشو چی ؟!
  • عمو ۱۰:۰۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۶
    0 0
    این رو ببینید لطفا: مهدی هاشمی وابسته به حوزه‌ی نجف‌آباد و از شاگردان محمدجواد غروی اصفهانی بود. این شخص که به قول خود مروج نوعی تشیع اصلاح شده و انقلابی بود، در ایجاد تشنجات افراطی ـ مذهبی در اصفهان نقش عمده‌ای داشت. او بنا به گفته‌ی خودش، اخبار مخالف قرآن و متضاد با مذهب شیعه را جداً رد می‌کرد و همواره می‌کوشید که دین اسلام و مذهب تشیع را از آلایش و بدعت و اشتباه و خلل و خطا پیراسته و پاک گرداند. (4) این تفکرات باعث شد تا برخی از علمای اصفهان به مخالفت با او برخاسته و در رد نظریات او مطالبی ارائه کنند. به تدریج پیروان عقاید او، که مهدی هاشمی نیز در رأس آنها قرار داشت، به «هدفی‌ها» مشهور شدند و شروع به اقدامات تبلیغاتی و سپس حذفی با روحانیت سنتی و در رأس آنها آیت الله شمس آبادی کردند. مهدی هاشمی در تداوم انحراف از اسلام اصیل، سیدمحمود جواد غروی را که حضرت امام «حضور او در مجالس و محافل را حرام» می‌شمردند و به فتوای علما و مراجع دیگر شیعه، مصداق ضال و یضل بود، به استادی برمی‌گزیند. (5) افراد دیگر باند مهدی هاشمی نیز به همین صورت تحت‌تأثیر محمدجواد غروی قرار داشتند. محمد حسین جعفرزاده، قاتل مرحوم شمس‌آبادی، به اندازه‌ای تحت‌تأثیر غروی است که مطالب دفاعیه‌ی او به نوعی حمله به روحانیت و حوزه‌ها به حساب می‌آید. مهدی هاشمی در اعترافاتش تأثیر اندیشه‌های محمدجواد غروی برخود و اعضای گروهش را چنین بیان می‌کند: «... ایشان هم در حوزه‌ی علمیه‌ی اصفهان بر اثر یک سری نظریات و برداشت‌هایی که از اسلام داشت که بعضیش نظرشان بوده و بعضش بعدها معلوم شد که نظر انحرافی بوده، اینها را ما بهش گرایش پیدا کردیم... احساس کردیم که حرف‌های جدیدی [از ایشان] می‌شنویم. از اسلام و قرآن و اینها که با منطق مبارزاتی هم انطباق داشت. این بود که ما این گرایش‌مان هی محکم‌تر شد... یک زمانی به این‌جا می‌رسیدیم که خب دیگر این روحانیت سنتی اصفهان که یا ساکتند یا مخالف مبارزه هستند، در مقابل‌شان به طور جدی موضع‌گیری بکنیم؛ یعنی مثلاً به حد قتل هم برسد و قتل مرحوم شمس‌آبادی، که این‌ها تبعات و پیامدهای تدریجی این منشا تفکر بود...» (6) تحت‌تأثیر همین اندیشه‌های «استاد»! بود که مهدی هاشمی به تدریج نتیجه گرفت که خود می‌تواند از اصول دین استنباط کند. انحراف فکری او اینجا تکمیل شد و پس از آن سعی کرد آن را به دیگران منتقل کند. وی درباره‌ی نقطه‌ی آغاز لغزش‌های اخلاقی و نشنیده گرفتن هشدارهای بزرگان در مراقبت از زبان می‌گوید: «.... ما از اول که آمدیم، مخصوصاً که پاتوق‌مان مدرسه‌ی فیضیه بود، عصرها جمع می‌شدند بچه‌ها دور هم؛ خوب یک مقدار آن زمان من اولین گناهی که مرتکب شدم غیبت بود. یادم هست که می‌نشستیم در جلوی حجره‌های مدرسه‌ی فیضیه دو نفر و سه نفر با دوستان و غیبت‌هایی که فکر می‌کردیم که غیبت مجاز هم هست، که غیبت از نوع مبارزه است سرعلما، علمایی که یا نسبت به حرکت امام کوتاهی می‌کنند یا اعلامیه‌های‌شان مثلاً اعلامیه‌های کم‌مایه‌ای هست. آن زمان و یا برخوردهای مختلفی که از آنها می‌دیدیم. یک غیبت‌های خیلی خفیفی آن ایام شروع شد نه از من تنها، از ما، از همه؛ می‌نشستیم به غیبت کردن و غیبت شنیدن و خوب همان زمان هم حس نمی‌کردیم که این کار حرامی است. فکر می‌کردیم مبارزه شروع شده و باید، طبیعی بود. آن زمان، یادم هست که همان ایام همین آقای مظاهری ما با هم آشنا بودیم دیگر و اینها نه فقط من را، کل دوستان را نهی می‌کرد از این کارها مذاکره کردن و بحث کردن؛ ایشان هم می‌آمد تو[ی] فیضیه. توی همان محافل فیضیه شرکت می‌کرد و هر وقت مثلاً غیبتی چیزی مثلاً مطرح می‌شد از آقایان و اینها، ایشان نهی می‌کرد. می‌گفت نکنید این کار را. خوب ایشان از ما خیلی بزرگ‌تر بود، اما ما بچه طلبه‌ها می‌نشستیم و اینها. حالا برای‌مان مهم نبود. بعد مسئله‌ی دروغ مطرح شد. دروغ‌های تاکتیکی، دروغ‌هایی که می‌گفتیم ما هم رازداری بکنیم و سری نگهداری بکنیم که مسائل را کسی نفهمد و به دوستان دروغ می‌گفتیم....» (7) در مرحله‌ی بعدی، مهدی‌هاشمی در مقام آموزش‌دهنده‌ی سایر طلاب، افکار انحرافی و تک بعدی خود درباره‌ی اسلام و قرآن را برای آنان تبیین می‌کرد. تب اصطلاحاً تطبیق آیات قرآن کریم با نیازهای جامعه و زمان به هر وسیله‌ی ممکن و‌تمسک جستن به هرگونه تحلیل و تفسیر، پیامدهایی را در پی داشت که در اعترافات مهدی هاشمی به چشم می‌خورد.
  • عمو ۱۰:۲۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۶
    0 0
    رئیس جان عاموی گرامی تهمت زدن که مشکل شما رو حل نمیکنه. کسی هم درباره شیخ یه همچین حرفی نزده. مگه همینجا بحث نشد که جناب شیخ سؤالات فلسفی و اعتقادی رو به فلاسفه معاصرش ارجاع داده و فرموده که بنده وزیر داخله اسلام هستم و ملا وزیر خارجه اسلام؟ پس چرا ادامه میدید؟ تکرار حرفهای قبلی کاری پیش نمیبره. توهین و تهمت و خلاف گویی هم همینطور. اگه حرف جدیدی دارید بسم الله
  • عمو ۱۰:۳۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۶
    0 0
    ناشناس عزیز میدانید وقتی به یک مسلمان تهمت گوساله پرستی بزنید مفهومش چیست؟ بارها خواهش کرده ام لااقل به احکام اولیه اسلام و واجبات و محرماتش پایبند باشید. برای عاقبت خودتان نه چیز دیگری. تهمت نزدن و دروغ نبستنمساله ساده ای است. اگر نمیتوانید لزوم رعایت این احکام تاولیه را درک کنید درباره بقیه موارد اسلام چه حرفی باقی میماند؟
  • عمو ۱۰:۴۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۶
    0 0
    خدا رو شکر که حضرت حق شما رو قسیم النار و الجنه قرار نداد. وگرنه عشاق اهل بیت رو از بین علما و صلحا و زهاد و عباد هر زمانه ای رو مورد عنایت ویژه خودتون قرار میدادید. اون هم به خاطر بیسوادی مطلق خودتون که با وجود اثبات متعدد خلاف گویی و تهمت زدن مکرر روساتون هنوز مطلب به این واضحی رو دستمایه فحش و فضیحت و تهمت قرار دادید. همین چند نظر بالاتر یکی از کاربرها واضح توضیح داد که در هیچ جای فلسفه ملاصدرا چیزی به عنوان اینکه واجب الوجود عین مخلوق است وجود ندارد. اگر شما مطلب را نفهمیده اید(یا اصلا مطالعه نکرده اید که بخواهید بفهمید) حرجی نیست اما هیچ جای اسلام اجازه داده نشده با اتکا به توهمات و ذهنیات آشفته و مغشوش خودتان بهشت بفروشید و جهنم تقسیم کنید.
  • ۱۳:۰۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۶
    0 0
    سعدی شیرازی پدر زبان فارسی در کتاب گلستان «اولی تر» به کار برده است. لذا «اعلم تر» هم عیبی ندارد. بجای پاسخ گفتن اشکال ادبی می گیرید؟
  • ۱۳:۰۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۶
    0 0
    ناشناس چه ربطی داشت. مگه ما می گیم نسانه مخالفت با نظام اسلامی هست؟
  • ۱۳:۴۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۶
    0 0
    سعدی هم اشتباه کرده به کتابهای دستور مراجعه کنید بعد نظر دهید ضمنا طلبه فرق داره قضیه اش
  • رضا ۱۵:۰۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۶
    0 0
    آقا رسول یکی به شما بگه حیوان خوشت می‌یاد؟ چرا گندی را که این بابا زده و به زنها حیوان گفته را می خوای ماسمالی کنی؟؟؟ بسه دیگه ...
  • ۱۶:۵۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۶
    0 0
    لیلا خانم برو فلسفه بخوان! مگر فلسفه نمی گوید ماهیت اعتباری است حالا چطور سگ شد ماهیت و غیر از وجود؟
  • ۱۷:۱۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۶
    0 0
    مهدی هاشمی شاگرد درس اسفار آقای منتظری بوده است و حکمت متعالیه تاثیرات شگرفی روی این آدم داشته!
  • حسین ۱۲:۰۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۷
    0 0
    پاسخ منفی دادن به روایت دیگه معنای نمی دونم چیه؟؟؟ شاید نفهمیده چیا داره می زنه... اگر فهمیده داره به روایت منفی میزنه پیداست خیلی خریت کرده و این کار از خریت هم به رده...
  • محمود ۱۲:۱۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۷
    0 0
    از کامنتهایی که تا حالا زدی معلوم میشه تو هنوز ترکیب یک جمله عربی را هم بلد نیستی تا چه برسه به اینکه بخواهی ذکر شریف لا اله الا الله بفهمی و سر دلت را باز نکنی راستی این لا در لا اله الا الله چه لاییه؟ لا شبیه به لیس یا نفی جنس؟ برو درس بخون عمو صبح تا سب بیکاری بهت فشار مییاره کار هم که نداری می شینی بیخودی کامنت می ذاری وقت بقیه را تلف میکنی...
  • ۱۳:۰۴ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۷
    0 1
    از این که آقا و امام راحل و بسیاری بزرگان دیگر را با تمام وجود دوست دارم و ایشان را باور دارم خوشحالم. خداوند برایم عقلی و قلب و روحی قرار داده که حجت باطنی من و سراج من باشد و با این سراج بتوانم حقیقت و حق را بیابم و از آن پیروی کنم. اگر این نور بطلان چیزی را بر من اثبات کند فرقی نمی کند که چه کسی آن را مطرح کرده برایم آن باطل است. همین گونه است فلسفه و عرفان، از آنجا که عقلم اختیارم و جدایی من از خالقم (از هر نظر یعنی مباینت تام) و ازلی نبودن مخلوقات و ... را به راحتی برایم روشن ساخته نمی توانم بر روی این احکام عقلیم سرپوش بگذارم و به فلسفه و عرفان روی بیاورم. درثانی وقتی باور دارم که حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم در روز غدیر از جانب خداوند فرمودند الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا و همچنین فرمودند انی تارکم فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی ابدا حتی یردا علی الحوض به واقع تمام دین را بیان کرده بودند و تا آن روز نه حرفی از فلسفه زده بودند و نه حرفی از عرفان و نه این که در شروط سعادت از این دو نامی برده اند پس چرا باید حجج باطنی و ظاهری خود را رها سازم و به این دو گوش سپارم که در نزد اهل بیت علیهم السلام حتی در حد نام هم ارزش نداشته اند که امر به فراگیری این دو کرده باشند. از این ها گذشته چگونه از من می خواهید چیزی را قبول کنم که پدید آورندگان آن یعنی ارسطو و افلاطون و ... حتی به ابتدایی ترین و فطری ترین مبانی عقل یعنی توحید قائل نبودند و این علوم چگونه می خواهد از من یک موحد بسازد در حالیکه صاحبان آن موحد نبوده اند . با این که در هر بند این متن می توان روزها و ماه ها مباحثه و مناظره کرد اما به همین میزان بسنده می کنم. شما هم خواه پند گیرید خواه ملال.
  • ۱۳:۵۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۷
    0 0
    قیاس مع الفارق نکن .... سعدی ادیب بوده نه فقیه .... این بطله سطح 4
  • ۱۳:۵۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۷
    0 0
    امام خامنه ای عزیز ازاد اندیشی را قبول دارند ...
  • ۱۳:۵۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۷
    0 0
    این فلاسفه چقدر عقلی حرف می زنند ....
  • ۱۳:۵۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۷
    0 0
    ای ول خوب اومدی ...جوابی به گوساله پرست نمی دهند ....
  • ۱۳:۵۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۷
    0 0
    برید کتاب خوتون بخونید لازم باشه صوت وکیلی را در اینترنت قرار می دهم ایشان کاملا مدافع محی الدین است .
  • ۱۳:۵۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۷
    0 0
    مزخرف نگو کاملا مستنده و به تایید مراجع هم رسیده ...
  • ۱۴:۰۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۷
    0 0
    نصیری شاگرد مکتب امام صادق است نه مثل شما شاگرد اسکندر مقدونی
  • ۰۸:۳۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۸
    0 0
    روش همان روش است فرار از عقلانیت در پوسته ای از عقلانی نمایی، برای این همه که گفتی ای کاش یک دلیل می آوردی ، یکی از این همه بزرگان فلسفه وعرفان که امام است کارنامه فکری وعملی اش را ببین، پیش خود ذره ای احتمال بدهی که آنها نیز به اندازه تو ونه بیشتر به این مسائل فکر کرده باشند از این ژست های نمی گیری ، در مورد ارطو با کدام منطق حرف می زنید. 6 جواب آقای وکیلی باعث شد متوجه تهمت های ناروای جناب نصیری که غالبا از سز بی اطلاعی ونابلدی به اکابر وبزرگان علمای شیع زده بودند بشویم اما دریغ از یک پاسخ از طرف آقای نصیری . به جای آن با فرافکنی مباحث دیگری را مطرح می کند که جفای عظیم در حق اهل بیت است. براد راین چه روشی است پرواز کردن از موضوعی به موضوع دیگر بدون اینکه مبحث قبلی را تمام کرده باشید. این اسمش کرسی ازاد اندیشی نیست برادر.
  • طاهر زاده ۰۹:۲۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۸
    0 0
    آقایانی که سخن از برداشت غلط از روایات می گویند یه این موضوع اشاره نمی کنند که مرحوم آقای طباطبایی هم از همین روایات امام رضا علیه السلام استفاده کرده بود که اراده الهی صفت فعل خداوند است و نه صفت ذات. و البته بابت این برداشتشان از سوی ملاصدرای خراسان مرحوم سید جلال آشتیانی مورد نقدی اهانت آمیز (مناسب با ادبیات فیلسوفانه!) قرار گرفت.
  • ۱۲:۰۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۸
    0 0
    طلبه جان! خوب جایی را زدی!
  • امینی ۱۳:۵۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۳۰
    0 0
    ماجرای علمی که امام رضا(ع) به علامه حسن‌زاده آملی آموخت در عنفوان جوانى و آغاز درس زندگانى كه در مسجد جامع آمل سرگرم به صرف و تهجد عزمى راسخ و ارادتى ثابت داشتم ؛ در رؤیاى مبارك سحرى به ارض اقدس رضوى تشرف حاصل كردم و به زیادت جمال دل آراى ولى الله اعظم ، ثامن الحجج ، على بن موسى الرضا - علیه و على آبائه و ابنائه آلاف التحیه و الثناء - نائل شدم . در آن لیله مباركه قبل از آن كه به حضور باهر النور امام (علیه السلام ) مشرف شوم ، مرا به مسجدى بردند كه در آن مزار حبیبى از احباء الله بود و من فرمودند: در كنار این تربت دو ركعت نماز حاجت بخوان و حاجت بخواه كه بر آورده است ، من از روى عشق و علاقه مفرطى كه به علم داشتم نماز خواندم و از خداوند سبحان علم خواستم . سپس به پیشگاه والاى امام هشتم ، سلطان دین رضا - روحى لتربه الفداء، و خاك درش تاج سرم - رسیدم و عرض ادب نمودم ، بدون اینکه سخنى بگویم ، امام كه آگاه به سر من بود و اشتیاق و التهاب و تشنگى مرا براى تحصیل آب حیات علم مى دانست فرمود: نزدیك بیا! نزدیك رفتم و چشم به روى امام گشودم ، دیدم آب دهانش را جمع كرد و بر لب آورد و به من اشارت فرمود كه : بنوش ، امام خم شد و من زیانم را در آوردم و با تمام حرص و ولع از كوثر دهانش آن آب حیات را بوسیدم و در همان حال به قلبم خطور كرد كه امیرالمؤمنین على (علیه السلام ) فرمود: پیغمبر اكرم (صلى الله علیه وآله ) آب دهانش را به لبش آورد و من آن را بخوردم كه هزار در علم و از هر درس هزار در دیگرى به دوى من گشوده شد. پس از آن امام (علیه السلام ) طى الارض را عملا به من بنمود، كه از آن خواب نوشین شیرین كه از هزاران سال بیدارى من بهتر بود به در آمدم ، به آن نوید سحرگاهى امیدوارم كه روزى به گفتار حافظ شیرین سخن به ترنم آیم كه : دوش وقـت سحـــر از غصه نجــــاتم دادند وندر آن ظلمـــت شـــب آب حیــــاتم دادند چه مبارك سحرى بود و چه فرخنده شبى آن شب قـــــدر كه این تازه بـــــراتم دادند ماجرای دو عنایت امام رضا(ع) به علامه طباطبایی علامه طباطبایی می‎فرمودند: همه امامان علیهم‌السلام لطف دارند، اما لطف حضرت رضا علیه‎السلام محسوس است» و در نقلی دیگر، بیان می‎کردند: همه امامان معصوم علیهم‌السلام رئوف هستند، اما رأفت حضرت امام رضا علیه‌السلام ظاهر است مرحوم آیت‌الله شیخ محمد تقی انصاری همدانی می‌فرمود: در حرم امام هشتم حضرت رضا(ع)، مرحوم علامه طباطبایی را ملاقات کردم و این در حالی بود که تازه به فراق مرحوم آیت‌الله حاج شیخ محمد جواد انصاری همدانی رحمة الله علیه گرفتار شده بودیم، لذا در آن ایام و در همان ملاقات با عطش خاصی از مرحوم علامه خواستم که از الطافی که امام رضا(ع) به ایشان داشته‌اند، مطلبی را بیان فرمایند، مرحوم علامه امتناع کردند، پس از آن که ایشان را به حق امام (ع) قسم دادم، فرمودند: دو تا از الطافی که حضرت داشته‌اند بیان می‌کنم. اول: مدتی است که نمی‌توانم بخوابم چون می‌بینم تمام اشیاء اطراف مشغول به ذکر پروردگار هستند، در نتیجه حیا می‌کنم بخوابم، «یسبح لله ما فی السموات و ما فی الارض». دوم: وقتی نماز می‌خوانم یک «سید محمد حسین» دیگری در عالم بالا نظاره‌گر نمازم در پایین است.
  • سید مرتضی شجاعی ۱۵:۳۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۳۰
    0 0
    نقد علمی-فلسفی با اهانت فرق میکنه > ثانیا هم که ریشه ی اختلاف رو نمدونی برادر جان حرف نزن. ریشه ی اختلاف اینجا اینست که معصوم با توجه به فهم عرفی و علی قدر عقول متکلم صحبت فرمودند چنانچه فیلسوف و عارف و اصلا عالم به معنای واقعی حضرت امام خمینی قدس سره الشریف به این مطلب تاکید میفرمایند و در این مطلب هم یعنی اراده این رو از صفات ذات میدانند ولی علامه عظیم شان و جلیل القدر جناب طباطبایی رضوان الله تعالی علیه در این مورد فهم عرفی رو نادیده گرفتند و در مورد اون روایت تمام مطلب رو در اون روایت دیدند ولی دیگر بزرگان با توجه به تکلم الناس علی قدر عقولهم مطلب رو منحصر در این ندیدند. فلذا اندیشمند کبیر جناب علامه ی آشتیانی رضوان الله تعالی علیه هم که در اخلاق و بیان و.... زبان زد خاص عام هستند بی ادبی و بی حرمتی نکردند بلکه مطلب علامه ی بزرگوار طباطبایی رو نقد علمی کردند. فتاملوا ثم تکلموا
  • مهدي ۱۶:۲۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۳۰
    0 0
    انشاالله ازروي جهالت" جهل خود را به اهل بيت معصوم ومظلوم عليهم السلام نسبت ميدهيد!!!
  • ۱۶:۳۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۳۰
    0 0
    محمود تو رو ما رو نخندون
  • محمد ۱۵:۲۱ - ۱۳۹۱/۱۱/۰۱
    0 0
    چه زیبا جناب دکتر یثربی فرمودند.. که حکمت متعالیه برهان نیست ادعای برهان است ... و عرفان هم مشتی ادعاست....
  • ۱۱:۰۱ - ۱۳۹۱/۱۱/۰۲
    0 0
    بخشید همه دزکامنتهایشان کلیاتی را درنفی یا اثبات زده اند که کمکی به روشن شدن نمیکند من فقط این سئوال را از آقای نصیری دارم که مگر درقران صراحتا خداوند نفرموده ماانسان را از خاک ویا گل و..خلق کردیم پس شما چطور میگوئید انسان از چیزی خلق نشده چون اگز از چیز ی دیگر خلق شده باشد با قدیم بودن خداوند دوتائی میشودو...
  • مرتضی ۱۶:۳۷ - ۱۳۹۱/۱۱/۰۲
    0 0
    بحث این است که آیا عالم و هستی از ماده اولیه ای خلق شده است یا بدون ماده اولیه از لا من شئ آفریده شده که از نظر فلسفه ماده اولیه عالم ازلی بوده است و بلکه وجود خود خداوند ماده اولیه این عالم بوده است که به صورتهای گوناگون متطور شده است ولی از نظر اهل بیت علیهم السلام و برهان، عالم بدون ماده اولیه و خمیر مایه ازلی خلق شده است. پس بحث بر سر این موضوع است نه اینکه بگوییم هر موجودی بدون ماده اولیه و از لا من شئ خلق شده است.
  • ۱۵:۴۶ - ۱۳۹۱/۱۱/۰۳
    0 0
    یثربی گفته
  • عمو ۰۸:۳۹ - ۱۳۹۱/۱۱/۰۴
    0 0
    بابا شماها دیگه چه جور موجوداتی هستین. ت.ی همین نظرات ماجرا رو. کامل توضیح داده و دست بر نمیدارید.
  • عمو ۰۸:۴۸ - ۱۳۹۱/۱۱/۰۴
    0 0
    دکتر یثربی به عنوان یه فیلسوف حکمت متعالیه رو نقد کردن یا از دیدگاه یه اخباری؟ نمیدونم چرا خودتون رو میزنید به اون راه و تصور می کنید توی میدون بحث سیاسی هستید و هر چیزی رو بندازید وسط مجازه. اگر آقای دکتر یثربی از دیدگاه فلسفی نقد کرده حکمت متعالیه رو که کلا یه بحث فلسفیه و به همین وسیله قابل رد و تاییده. حالا چیش به رد کل فلسفه و عرفان میرسه؟ فقط خدا و اخباری های عزیز میدونن
  • رضوی نیا ۱۰:۳۶ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۱
    0 0
    مثالی دیگر از جبر گرایی عرفان و جناب مولوی که ملاصدرا و دیگر اهالی حکمت متعالیه او را عارف قیومی می دانند: "مولوي"، كفر و الحاد آشكار "فرعون" را مستقيما به خداوند متعال نسبت داده، و از زبان او در حال مناجات مي ‏سرايد: «زان كه موسي را منور کرده اي مر مرا زان هم مکدر کرده اي نه كه قلب و قالبم در حكم اوست لحظه‏اي مغزم كند يك لحظه پوست سبز گردم چونكه گويد كشت باش زرد گردم چون كه گويد زشت باش لحظه‏ اي ماهم كند يك دم سياه خود چه باشد غير اين كار اله پيش چوگان‏هاي حكم كن فكان مي‏دويم اندر مكان و لامكان چونكه بي‏رنگي اسير رنگ شد موسی اي با موسی اي در جنگ شد چون به بي‏رنگي رسي كان داشتي موسي و فرعون دارند آشتي» و مي‏گويد: «اعتراض او را رسد بر فعل خود زانك در قهر است و در لطف او احد اندر اين شهر حوادث مير اوست در ممالك مالك تدبير اوست گر نفرمودي قصاصي بر جنات يا نگفتي في القصاص آمد حيات خود كه را زهره بدي تا او ز خود بر اسير حكم حق تيغي زند زانك داند هر كه چشمش را گشود كان كشنده سخره تقدير بود هر كه را آن حكم بر سر آمدي بر سر فرزند هم تيغي زدي رو بترس و طعنه كم زن بر بدان پيش دام حكم عجز خود بدان» «ما چون چنگيم و تو زخمه مى‏زنى ‏ زارى از ما نى تو زارى مى‏كنى‏ ما چو ناييم و نوا در ما ز تست ‏ ما چو كوهيم و صدا در ما ز تست‏ ما چو شطرنجيم اندر برد و مات‏ برد و مات ما ز تست اى خوش صفات‏ ما كه باشيم اى تو ما را جان جان ‏تا كه ما باشيم با تو در ميان‏ ما عدمهاييم و هستيهاى ما تو وجود مطلقى فانى نما ما همه شيران ولى شير علم ‏حمله‏ شان از باد باشد دم‏ به‏ دم‏ حمله شان پيدا و ناپيداست باد آن كه ناپيداست هرگز كم مباد باد ما و بود ما از داد تست‏ هستى ما جمله از ايجاد تست‏»
  • arnn ۲۱:۳۶ - ۱۳۹۲/۰۱/۱۰
    0 0
    آدمیزاد قدرت تجزیه وتحلیل داره بی زحمت نه به آقای نصیری فحش بدین نه به عرفا وفلاسفه،به خودتون زحمت بدین خطبه یک نهج البلاغه رو بدقت بخونین معلوم میشه حق با کیه!؟
  • غلامرضا ۱۷:۲۶ - ۱۳۹۲/۰۱/۱۹
    0 0
    پیش عقل سلیم همانطور که تصدیق بی تصور از اغلاط و قبایح اخلاقیه به شمار می آیدتکذیب بی تصور نیز همین بلكه حالش بدتر و قبحش افزون است. اگر خداى تبارك و تعالى از ما سؤال كند كه شما كه مثلا معنى «وحدت وجود» را به حسب مسلك حكما نمى‏دانستيد و از عالم آن علم و صاحب آن فن اخذ نكرديد و تعلم آن علم ومقدمات آن را نكرديد، براى چه كور كورانه آنها را تكفير و توهين كرديد، ما در محضر مقدس حق چه جوابى داريم بدهيم جز آنكه سر خجلت به زير افكنيم. و البته اين عذر پذيرفته نيست كه «من پيش خود چنين گمان كردم.» هر علمى مبادى و مقدماتى دارد كه بدون علم به مقدمات، فهم نتيجه ميسور نيست، خصوصا مثل چنين مسئله دقيقه كه پس از عمرها زحمت باز فهم اصل حقيقت و مغزاى آن بحقيقت معلوم نشود. چيزى را كه چندين هزار سال است حكما و فلاسفه در آن بحث كردند و موشكافى نمودند، تو مى‏خواهى با مطالعه يك كتاب يا شعر مثنوى مثلا با عقل ناقص خود ادراك آن كنى! البته نخواهى از آن چيزى ادراك كرد- رحم اللّه امرأ عرف قدره و لم يتعدّ طوره. شرح چهل حديث، ص:390
  • غلامرضا ۱۷:۲۶ - ۱۳۹۲/۰۱/۱۹
    1 0
    پیش عقل سلیم همانطور که تصدیق بی تصور از اغلاط و قبایح اخلاقیه به شمار می آیدتکذیب بی تصور نیز همین بلكه حالش بدتر و قبحش افزون است. اگر خداى تبارك و تعالى از ما سؤال كند كه شما كه مثلا معنى «وحدت وجود» را به حسب مسلك حكما نمى‏دانستيد و از عالم آن علم و صاحب آن فن اخذ نكرديد و تعلم آن علم ومقدمات آن را نكرديد، براى چه كور كورانه آنها را تكفير و توهين كرديد، ما در محضر مقدس حق چه جوابى داريم بدهيم جز آنكه سر خجلت به زير افكنيم. و البته اين عذر پذيرفته نيست كه «من پيش خود چنين گمان كردم.» هر علمى مبادى و مقدماتى دارد كه بدون علم به مقدمات، فهم نتيجه ميسور نيست، خصوصا مثل چنين مسئله دقيقه كه پس از عمرها زحمت باز فهم اصل حقيقت و مغزاى آن بحقيقت معلوم نشود. چيزى را كه چندين هزار سال است حكما و فلاسفه در آن بحث كردند و موشكافى نمودند، تو مى‏خواهى با مطالعه يك كتاب يا شعر مثنوى مثلا با عقل ناقص خود ادراك آن كنى! البته نخواهى از آن چيزى ادراك كرد- رحم اللّه امرأ عرف قدره و لم يتعدّ طوره. شرح چهل حديث، ص:390
  • ۱۵:۵۵ - ۱۳۹۲/۰۲/۲۹
    0 0
    مهدی محمدی: بعید است هاشمی در انتخابات پیروز نشود و نتیجه را بپذیرد؛ در آینده نزدیک احمدی نژاد به یک عضو ستاد هاشمی تبدیل خواهد شد
  • علوی ۰۲:۵۷ - ۱۳۹۲/۰۵/۰۱
    0 0
    اینکه هر چیزی را باید فهمید و نقد کرد حرف متینی است. و علما و متکلمین و فقهای ما در طول تاریخ کاملا فلسفه و عرفان را فهمیده اند و با استدلالهای محکم آن را رد کرده اند. امثال شیخ مفید و مرتضی و علامه حلی و مجلسی و میرزای قمی و ...فهمیدند و رد کردند. رحمة الله علیهم
  • hadi ۱۲:۳۸ - ۱۳۹۲/۰۶/۲۷
    0 0
    باسلام خدمت همه ایکاش شیوه علمی بحث کردن را بلد بودیم ایکاش با عمل به دستورات دینیمان راه مبتلا شدن به افراط وتفریط را میبستیم

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس